گازمون خراب شده بود ۲ سال و ۸ماهه عروسی کردم مادرشوهرم اومد گفت وقتی جنس ارزون میخرین همینه دیگه ادم باید گرون ترین و بهترین وسیله رو بخره !! گاز صفحه ایی بود شوهرم خریده بودش منم گفتم خب تواون شرایط درحد وسعش خرید گفت نه این چیزارو باید گرون ترینشو بخری گفتم خب چی میداد ب مغازه دار؟! درحد همین حد پول داشت اون موقع
فکرکنید شوهرم خونه درست میکرد همزمان هزینه عروسیمون بود چن تیکه وسیله طبق رسممون باید میخرید بیچاره مناسبت ها هم بااینکه توقعی نداشتم ازش کم نمیذاشت برام اینا که هیچکار براش نکردن فقط زبوناشون درازه !! از لحظه ایی که وارد شد هنوز رو مبل ننشسته بود شروع کرد ب دخالت کردن چرا روفرشی رو جمع کردی گفتم میخوام بشورمش دوباره تو اون پلاستیک چیه ؟! جواب میخواست ب حوله اشپزخونه گیر میداد عوضش کن اینا اسمش دخالت نیست؟ چن روز دیگه انشالله بچه ام ب دنیا میاد اینجوری پیش بره واقعا نمیتونم احترامشو نگهدارم یعنی همه جوره سرش تو زندگی منه بااینکه محلش نمیدم و سربالا جواب میدم و باهاش گرم نمیگیرم ولی ازاین اخلاقش دست برنمیداره بگین باید چیکارکنم ب شوهرم بگم بهش تذکر بده یا کاری ب شوهرم نداشته باشم و خودم بهش بگم چی بگم ک دست برداره ازاین چیزا