من یه دختر دارم ماشالله همه جا از زیبایی و ادب زبانزده
همسرم کشته مرده پسر داشتنه با حسرت به پسر بچه ها نگاه میکنه خیلی شدید
بچم ۷ سالش بود دائم ناراحت بود و گله میکرد همه دوستام و فامیل خواهر یا برادر دارن من تنهام
خودمم دوست داشتم بچم تنها نباشه
از طرفیم همسرم به آرزوش برسه چقدر رژیم و ... گرفتم
گفتم یکی تنهاست یه بچه خوب نیست
گفت اگه پسر بشه باشه
گفتم بریم ای وی اف گفت نه
منم رژیم گرفتم دکتر رفتم
گفت اگه بنابه دختره یکی داریم بسه
گفتم من دوساله تحت نظرم بیاریم
خلاصه بچه دومم دختر شد
آنقدر بد شد اخلاقش
میگفت به من ربطی نداره اسمشم خودت انتخاب کن
خجالت میکشید به بقیه بگن بچه دار شدم بگه دختره بگه دوتا دختر دارم
وقتی به دنیا اومد یه هفته بود زایمان کردم اتفاقی فهمیدم چت جنسی میکنه
هر روز میومد خونه از چیزی ایراد میگرفت
الان بچم یه ماهشه بغلش میکنه، میگه دیگه چت نمیکنم
بهتر شده ولی هنوزم حرفاش آزارم میده
مثلا میگه کار کنم دوماد بخوره
تو میختو کوبیدی یکی اینورت یکی اونوقت من باید یه فکری کنم
گفتم بچه نمیخام اگه به دختر بود یکی داشتیم
خلاصه تا تقی به توقی میخوره میگه تو خواستی من گفتم نه
میگم اگه پسر بود بازم این حرفارو میزدی میگه نه
مردا دنبال بهونن واس در رفتن از چیزی که باب میلشون نیست
بچه داری خ سخته هم پدر هم مادر باید صدشو بزاره وگرنه با یکی باشه کمر خم میشه