2777
2789
مطمئنی بیدار بودی؟

بعدش چجوری برگشتی سرجات؟

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
توی خواب بودم فقط وقتی کشیده شدم دیدم روبه روم دیواره میگم با خودم میگفتم چی شد هنوزم که بهش فکر میک ...

خاله شوهرم همینطور شده 

جوونه داشته آروم میرفته تو پیاده رو 

از پشت هلش دادن 

هیچی نبوده ها 

از پشت میگه یه سیاهی هلم داد

صورت داغون شد و دستش شکست بیچاره 


خیلی شر دارن 

پس چیه تو دعاها میگیم خدا یا مارو از شر و بدی انس و جن در امان بدار 

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

بعدش چجوری برگشتی سرجات؟

ایستاده بودم به دور برم نگاه کردم بعد نشستم سرجام دیگه از ترسش نگم کلا شوک بودم فقط با خودم فکر میکردم چی شد  بخودم میگفتم جنون نگرفتم دیگه کلی خدا و پیغمبر و ذکر گفتم هوا که روشن شد خوابم برد همون بود دیگه اتفاق نیفتاد

توی خواب بودم فقط وقتی کشیده شدم دیدم روبه روم دیواره میگم با خودم میگفتم چی شد هنوزم که بهش فکر میک ...

من شنیدم میگن اگه نجس باشیم میتونن بما دست بزنن و داخل بدنمون برن،شما اون شب پریود نبودی یا رابطه و نزدیکی نداشتی ؟؟

ایستاده بودم به دور برم نگاه کردم بعد نشستم سرجام دیگه از ترسش نگم کلا شوک بودم فقط با خودم فکر میکر ...

امام حسین نگهدارت باشه عزیزم

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا

دوستان عزیز تایپک آخر من رو بخونید و لطفا دیگه هیچوقت هیچ وقت دنبال و کنجکاو این حرفا نباشید، خطرناکه جذبش میکنید، وظیفه خودم دونستم بهتون بگم، نصیحت خواهرانه است 

Don't regret having a good heart All good things come back and multipy🌱🌙

خدایا من غلط بکنم دیگه برم تو اینجور تاپیکا فقط امشبو بخیر کن

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
میشه بیشتر توضیح بدی دلیل اسکیزوفرنی چیه؟؟واقعا من دیدم اکثرا راجب ماورا و بهشت و جهنم حرف میزنن چرا ...

من اسکیزوفرنی داشتم بعد خودمو از بالای سقف می‌دیدم که خابیدم  و دورم چند نفر دور میخوردن ،یا مثلا حس میکردم ی تلویزیون بزرگ ازینا که تو فیلما نشون میده غیب میشن بود و ی آدم توش بود و باهام حرف میزد،همش در مورد حضرت فاطمه حرف میزدم میگفتم مادر فلان چیز گفته تو بیمارستان تو کمد دنبال حضرت فاطمه بودم

من اسکیزوفرنی داشتم بعد خودمو از بالای سقف می‌دیدم که خابیدم و دورم چند نفر دور میخوردن ،یا مثلا حس ...

دیگه چی دیدی؟؟من حس میکنم اینا توهم نیس و چشم سوم تا حدودی فعال میشه چون کنترل مغز مختل میشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز