تازه زایمان کردم مادرشوهر و خواهرشوهرا اسیرم کردن بیاین

شما آزادید درمورد پست من نظر بدید 

و برداشت سایرین هم آزاده 

ولی مشکلاتی که چند ماه دیگه برای اسی و زندگیش پیش میاد من از الان میبینم

خیلی نزدیکه روزی ک میخواد از اون خونه فرار کنه..

خواهرهای عزیزم من در مورد زندگیم خیلی تاپیک زدم نمیدونم چطوری پاکشون کنم زیادن خواهش میکنم اگر لطف کنید هرچندتا که میتونین گزارش بزنید من باید از این سایت برم شماره شوهرم متاسفانه هرکس گزارش زد لایکم کنه خدا الهی بهتون سلامتی بده براتون حمد میخونم💗💗💗

این نمیشه که موقعی که نیاز داری بچه رو بدی بهسون ولی موقع دلتنگی اونا بگی متنفرم! یا اینوری باش یا اونوری

بعدشم میگی یچه ت دو ماهشه، یه مادر با بچه دوماهه اونقدر دل مشغولی و تازگی داره که بخاطر خونه موندن افسردگی نگیره. اگر خیلی اوضاعت وخیمه یا بچه رو با خودت ببر، یا همسرت که اومد بسمر به همسر و برو. نمیشه هم خر رو بخوای هم خرما! نمیشه موقعی که دلت بیرون رفتن میخواد واست لچه داری کنن تو بقیه موارد اخ و پیف باشن

چ جالب برای حمالی بدت نمیاد تنهایی بچتو ببرن بد واسه دل خودشون میخان ببیننش بدت میاد کسی ک بدش میاد بچش جایی بره همیشه بدش میاد

خب نمیشه خودتم بری با بچه؟

زنگ میزنن جواب نده دیر جواب بده

اگه میگن بیار لفتش بده

کلا بچتُ تنها نفرست

فقط وقتی راهی برات نمونده این کار بکن تو مواقع اضطراری

میدونم عزیزم برات سخته منم اوایل همش میومدن خونمون تند تند که بچه رو ببینن منم دوس داشتم استراحت کنم یا گاهی خونم نامرتب بود ولی خب چون دوسش داشتن و دست خودشون نبود احترام میذاشتم اما بعد یه مدت درست شد ...شما هم نی نی یکم بزرگتر بشه هوا هم گرم بشه بیشتر میتونی ببریش بیرون وابستگی اونام کمتر میشه نگران نباش اصلا اگه دیدی خیلی زیادی شد با خنده و مهربونی بهشون بگو میدونم خیلی دوسش دارید اونم شمارو دوس داره ولی یه وقتایی دوس دارم با هم تنها باشیم منو نی نیم ولی به شمام تند تند سر میزنیم ...ولی از هر راهی میتونی برای خوشحال موندن خودت استفاده کن حتما برای همسرت بیشتر از قبل وقت بذار مطمئن باش یه پدر مادر سرزنده فرزند بهتری رو تحویل جامعه میده تا پدر مادری که ادعا دارن ما خودمون بچه رو نگهداری میکنیم اما همش عصبی و ناراحتن

اخه بچه دوماهه 

والا اگه نمی‌خواستن ببیننش خود شما تاپیک می‌زدی چه بی عاطفه ان🥴

بچه من نوه اول بود از هر دو طرف و بعد ۱۵ سال یه بچه اومده بود تو خانواده 

زن داداشام وقتی خواب بود بیدارش میکردن بازی کنند باهاش و وقتی میخواستم جایی برم سرش دعوا بود که کی نگهش داره🤦

اصلا ناراحت نمی‌شدم 

الآنم زن داداشام بچه دارن من اینقدر بچشونو میچلونم و ... اصلا ناراحت نمیشن تازه خوشحال هم میشن که اهمیت می‌دیم به بچشون و دوستش داریم

یه چیز دیگه اینکه اون مادر شوهر پسری تربیت کرده که تو زنش شدی حالا نوه ش رو بد تربیت می‌کنه نه والله تازه تجربش بیشتر شده

چرا سعی میکنید یه نسخه رو برای همه بپیچید؟ چند ماه اول اینجوریه و همه تو تکاپوی دیدن نوزادن منم اینطور بودن تند تند خونمون مهمون میومد و خیلیم اذیت میشدم بچه رو هم گاهی پیش مادرم میذاشتم خیلی وابستگی ایجاد شده بود اما به مرور زمان همش درست شد  

کمکی نداشتن خیلی سخته ادم از نظر روحی و جسمی واقعا نمیکشه و سر نوزادش داد میکشه در اینده میزنتش چون دست خودش نیست عصبی شده و افسرده! بی خوابی و گرسنگی هم که جسم رو داغون میکنه حالا شما بگید این عوارض برای بچه و مادر جبران ناپذیر تره یا وابستگی که میشه حلش کرد؟

خب خواسته هات متناقضن

یا اینوری یا اونوری

یا بچت بذار پیششون و به فکر روحیت باش و  پذیرای وابستگیشون باش

یا خودت نگهداری کن و خوشحال باش که وابسته دیگری نیست