بخدا من قصد ترک خونه نداشتم
دعوا کردیم
فحش
کتک کاری
رفتم اناق درو بستم اومد تو اتاق اونقددددرررر کش داد که مجبور شدم
شوهرم یه روانیه
یعنی میگه هزارتا حرف بارت کنم،کتکت بزنم ولی تو هیچ صداتم درنیاد
الان یبار هم نگفت ببخش که اونجوری دست روت بلند کردم
جوری هلم داد دارکش افتادم زمین و اگه سرم به جایی میخورد مطمئنم میمردم
اسی خیلی عجله کردی و بد برگشتی
میتونستی دربرابر مامانت مقاومت کنی
بعدم ببین سنی ازش گذشته شما ۳ نفر بودین رفتین باید خیلی کمک حالش میشدی ک اونم جوش نیاره
ادم سنش ک میره بالا دیگه تحمل بچه نداره
کار از اونجایی خراب می شه که ما زنا فکر می کنیم داریم همه جوره واسه شوهرمون و زندگیمون تلاش می کنیم اما این طور نیست شما عزیزم اول رابطه بین خودت و همسرت رو درست کن خیلی چیزا درست میشه بهش احترام بذار بهش اقتدار بده با حرفات باکارات بفهمه که مهمه تاثیر گذاره محترمه محترم خلاصه فکر کنه بهترین شوهر دنیاست اون وقت نرم می شه و واقعا می شه بهترین شوهر دنیا
خودتون گفتید تو شهرتون طلاق مرسوم نیست . مادر شما هم تو همین شهر و باهمین فرهنگ بزرگ شده و خوب مسلمه که ذهنیت بدی نسبت به طلاق داره. این غرها رو زده که برگردی سر زندگیت . اینجور نیست که دوستت نداشته باشه .یا پشتت نباشه . اون از نظر خودش در حقت داشته خوبی می‌کرده.
منظورم اینه صبرت کمه. من مامانم بچمو راه نداد. یه روز بچم اومد پیشم تو اون یه ماه، هم بی محلی کرد بهش هم وقتی میخندید هی میگفت مرگ!!! به خودمم که انواع فحشا رو میداد. با اینکه ریتم زندگیشم سرجاش بود. تحمل کردم همه رو
ولی یاد گرفتم حتی اگه شوهرم سرمو ببره، دیگه قهر خونه مامانم نمیرم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز