2777
2789
عنوان

شوهرم با دوستاش رفته خونه باغ

| مشاهده متن کامل بحث + 301 بازدید | 38 پست
من دیدم هر چی حرص بخورم و اعصابمو خرد کنم اون درست بشو نیست پس بیخیالش شدماز خودم که مهمتر نیست

خب منم این حرف هارو میدونم 


واقعا که میدونم دارم در حق خودم ظلم میکنم 

عمر و جوونیم داره با حرص و ناراحتی و اینا میگذره


ولی خب نمیتونم واقعا اینجوری نباشم 

کاش میتونستم

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

ما زیاد بد نیستیم باهم ولی در مورد رابطه منم اینجوری شدم قبلنا من خیلی دلم میخواست اما اون از سرکار میومد خسته بود هرچقدر بهش اصرار میکردم میگفت بذار بخوابم ، الان اون از راه میرسه دلش برام تنگ میشه از بابت رابطه اینا جلو میاد ولی من خیلی کمتر از اون موقع بهش توجه میکنم ، حتی قبلنا اون از راه می‌رسید می‌خوابید من تو جام انقد اینور اونور میشدم نمیتونستم بخوابم ولی الان قبل از اون پشتمو میکنم بهش میخوابم راحت الان اونی که دنبالمه اونه ، منم راضیم از این قضیه ولی خب میتونست یه زن گرم تر داشته باشه خودش نخواست 

چند وقت پیش بهش گفتم من اونطوری بودم انقد خودت توجه نکردی و گفتی تازه از راه رسیدم خسته ام که منم دیگه الان میدونم وقتی از راه میرسی خسته ای و منم نیازی ندارم ، گفت از خودم بدم میاد که اینکارو باهات کردم 🥲ولی خب چه فایده ، منم گفتم من اوکی ام دیگه نیاز خاصی ندارم

تو مثل یه خواب خوب فانتزی 
خوشبحالتون،،، کاش منم میتونستم بی خیال باشم اینقد حرص خوردم تمام قلب و اعصاب و بدنم داغون شده

منم بخدا اینجوری بودم یهو انقد فشار روم اومد خود ب خود بیخیال میشی نخوایم میشی 

خب منم این حرف هارو میدونم واقعا که میدونم دارم در حق خودم ظلم میکنم عمر و جوونیم داره با حرص و نارا ...

مثل خاله من میمونی همش خودشو داغون میکنه فقط

هیچ وقت به آدما نگید"چرا اینقدر میخوابی؟""چرا انقدر جوش میزنی""چرا انقدر چاقی"تا کی میخوای درس بخونی""چرا برای چندرغاز میری سرکار؟""این همه تو خونه میمونی که چی بشه"و....  شایداون بین پریدن از یه ساختمون ۲۰ طبقه ، و بیخیال شدن از کاری که سالهاست براش تلاش کرده ،درس خوندنی که پر از فشار عصبی،فعالیت بدنی که نتیجه رو نمیبینه، بیماری که هر روز باهاش دسته و پنجه نرم میکنه و جنگی که راجع بهش با هیشکی حرف نمیزنه و سعی میکنه پیروز بشه ،.ویه حرف شما ممکنه اون لیوان صبری که با چنگ و دندون نگهش داشته...لبریز بشه.                                      ساعت ۱ بامداد ۹/۲۵ نی نی ام از پیشم رفت🖤😔💔                
ما زیاد بد نیستیم باهم ولی در مورد رابطه منم اینجوری شدم قبلنا من خیلی دلم میخواست اما اون از سرکار ...

ما هم الان دقیقا تو قسمت اول ماجرای شما هستیم من میخواستم و اون همش ناز میکرد حالا منم مثل خودش بیخیال شدم محل نمیدم

هیچ وقت به آدما نگید"چرا اینقدر میخوابی؟""چرا انقدر جوش میزنی""چرا انقدر چاقی"تا کی میخوای درس بخونی""چرا برای چندرغاز میری سرکار؟""این همه تو خونه میمونی که چی بشه"و....  شایداون بین پریدن از یه ساختمون ۲۰ طبقه ، و بیخیال شدن از کاری که سالهاست براش تلاش کرده ،درس خوندنی که پر از فشار عصبی،فعالیت بدنی که نتیجه رو نمیبینه، بیماری که هر روز باهاش دسته و پنجه نرم میکنه و جنگی که راجع بهش با هیشکی حرف نمیزنه و سعی میکنه پیروز بشه ،.ویه حرف شما ممکنه اون لیوان صبری که با چنگ و دندون نگهش داشته...لبریز بشه.                                      ساعت ۱ بامداد ۹/۲۵ نی نی ام از پیشم رفت🖤😔💔                
منم بخدا عین خیالم نیس بعضی وقتا دعا می کنم موقع خیانت مچشو بگیرم تف بندازم صورتش ولی متنفر از خیانت ...

دلیل این بیخیالیمونم خودشونن...بکشن تا بمیرن

وقتی یکی ناراحتتون کرد و دلتون رو شکست زود نگید عیبی نداره، چیزی نیست نذارید شکستن‌ دلتون‌ واسه آدما عادی بشه اونموقع دیگه چیزی ازتون نمیمونه.یه نقاش هنرمند نی نی سایتی🧚‍♀🎨
والا برام مهم نیس .. کلی منظورم با خودم که دیگ هیچ فرقی به حالم نمی کنه

بخاطر بچه هم شده انقد دعوا نکنین

من بچه طلاقم

میبینم چقد نبودنشون کنار هم برام سخت تره

درسته از شر دعواهاشون راحت شدم ولی همیشه نبود یه خانواده کنار هم اذیتم میکنه

امروز مامانم میگفت من تا قبل از بدنیا اومدنه تو هرچی میگفت ساکت بودم و بهش احترام میزاشتم ولی بعدش نه 

گفتم اها پس منتظر بودی من بدنیا بیام زندگیمو خراب کنی؟

گفت نه خسته شده بودم هم اون غرغرو بود هم تو گریهو‌

اینطوری شد گ هیچ کدوم کوتاه نیومدن و تو ۶ سالگیم از هم جدا شدن و تو ۹ سالگیم طلاق گرفتن

۵ ۶ سالم بچه دار نمیشدن

ببین نکن این کارو،بخاطر بچت کوتاه بیا

باهم حرف بزنین همه چیو درست کنین، زندگی با حرف زدن حتما درست میشه

از مشاور کمک بگیرین

حالا من ک نمیدونم مشکل چیه ک اینطوری شدین

پدر مادرا خیلی خودخواهن‌ فقط بفکر خودشونن

البته من قصد بی احترامی ندارم، منظورم  شما هم نیستین

امیدوار همیشه حالتون خوب باشه و سایتون مستدام باشه برای بچه قشنگتون

بجنگید، زندگی کنید و بسازید‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌                               اما سخت نگیرید...                                                                         به گواه تاریخ واقعا تهش هیچی نیست!                                  

ن نمیخوام جدا بشم بچم خیلی وابسته باباش اونم میدونم هیچ وقت نمیده ب من شرایطشو ندارم ولی داشتم شاید

من بچه ندارم ولی همش تو ذهنم داره میچرخه فقط واقعا توان و حوصله دادگاه و اینا ندارم ای کاش خیلی راحت تر میشد جدا شد

هیچ وقت به آدما نگید"چرا اینقدر میخوابی؟""چرا انقدر جوش میزنی""چرا انقدر چاقی"تا کی میخوای درس بخونی""چرا برای چندرغاز میری سرکار؟""این همه تو خونه میمونی که چی بشه"و....  شایداون بین پریدن از یه ساختمون ۲۰ طبقه ، و بیخیال شدن از کاری که سالهاست براش تلاش کرده ،درس خوندنی که پر از فشار عصبی،فعالیت بدنی که نتیجه رو نمیبینه، بیماری که هر روز باهاش دسته و پنجه نرم میکنه و جنگی که راجع بهش با هیشکی حرف نمیزنه و سعی میکنه پیروز بشه ،.ویه حرف شما ممکنه اون لیوان صبری که با چنگ و دندون نگهش داشته...لبریز بشه.                                      ساعت ۱ بامداد ۹/۲۵ نی نی ام از پیشم رفت🖤😔💔                
ما زیاد بد نیستیم باهم ولی در مورد رابطه منم اینجوری شدم قبلنا من خیلی دلم میخواست اما اون از سرکار ...

واقعا آفرین ..منم دقیقا همین مدل بودم 

ولی بیشتر اخلاقش که از چشمم انداختش وگرنه رابطه بود نبودش زیاد فرقی نمی کنه اخلاق مززخرفش گند زد به زندگیمون

ما هم الان دقیقا تو قسمت اول ماجرای شما هستیم من میخواستم و اون همش ناز میکرد حالا منم مثل خودش بیخی ...

دقیقا ، هرچی به این مردا رو بدی ناز میکنن ولی وقتی تحویلشون نگیری میوفتن به پات 

ولی از این ور هم من میترسم دوباره بره سمت چت کردن و اینا ، چون از هم دوریم بخاطر کارش که یه هفته سرکاره یه هفته خونه ، واسه همون میترسم از صبح تا شب باهم ارتباط نداریم از سر بیکاری بره چت کنه 

دیگه نمیدونم خسته شدم انگار این مردا بچه ان ما مدام باید حواسمون باشه اگه ازشون غافل بشیم خرابکاری میکنن

تو مثل یه خواب خوب فانتزی 
دقیقا ، هرچی به این مردا رو بدی ناز میکنن ولی وقتی تحویلشون نگیری میوفتن به پات ولی از این ور هم من ...

اره انگار بچه ۵ ساله به سرپرستی گرفتیم فقط چهارچشمی باید مراقب کارها و رفتار و حرکاتشون باشیم

هیچ وقت به آدما نگید"چرا اینقدر میخوابی؟""چرا انقدر جوش میزنی""چرا انقدر چاقی"تا کی میخوای درس بخونی""چرا برای چندرغاز میری سرکار؟""این همه تو خونه میمونی که چی بشه"و....  شایداون بین پریدن از یه ساختمون ۲۰ طبقه ، و بیخیال شدن از کاری که سالهاست براش تلاش کرده ،درس خوندنی که پر از فشار عصبی،فعالیت بدنی که نتیجه رو نمیبینه، بیماری که هر روز باهاش دسته و پنجه نرم میکنه و جنگی که راجع بهش با هیشکی حرف نمیزنه و سعی میکنه پیروز بشه ،.ویه حرف شما ممکنه اون لیوان صبری که با چنگ و دندون نگهش داشته...لبریز بشه.                                      ساعت ۱ بامداد ۹/۲۵ نی نی ام از پیشم رفت🖤😔💔                
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز