هیچیی واقعا شیفت داشت انگار بیچاره عصبانیتشم سر این بود😂💔اولش که اومد همینطوری بیمارستانو ول کرده بود بدون جایگزین و به معنی واقعی کلمه سگ بود🥲 منم ترسیده بودم اصلا نمیرفتم جلوش ولی یکم بعد یکی از همکاراش بالاخره قبول کرد جاش بره شیفتو دیگه اخلاقش برگشت
رفتیم خرید کردیم منم هعی منتظر فرصت بودم که راجب این قضایا حرف بزنیم ولی اون بحثو نکشید جلو منم از خدا خواسته بیخیال شدم...اخراش دیگه خوب شده بود یخش وا شده بود باهام اولاش سنگین بود فضا اخرشم خواهرمو خواهرشو مامانمو انداختیم تو یه ماشین خودش منو برد بستنی خوردیم برگشتیم الانم دوباره داریم طبق روال قبل چت میکنیم🥲❤️❤️❤️وای خیلیییییی خوشحالمممممممم