چند ساعت بود. اتفاقا من دوست داشتم یه دورانی عقد باشم. شوهرم میگفت عقد کنیم دیگه باید پیش هم باشیم منم مامانم سخت گیر بود دیگه گفت پس عقد و عروسیمون یه روز میگیریم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بله. همش بحث بود. اصلاً انگار مامان من و مامان شوهرم با هم میجنگیدن. البته بیشتر تقصیر مادرشوهرم بود ...
من کلا نمیزاشتم در ارتباط باشن
من دوام آورده ام.بازم دوام می آورم.ولی دلم می خواست ، معنای زندگی ام چیزی بیشتر از دوام آوردن باشد. .میگن ادمارو از بدیای گذشتش قضاوت نکن شاید سحر توبه کرده باشه اما من میگم ادمارو از خوبیای گذشتشون نشناسید ممکنه همین امروز صب کثیف شده باشه، میدونی بحثه روحه.****تتلو**** ❤️کار بر no aks هستم❤️
یک سال و ۳ماه به شدتت خانوادش عذابم دادن مامانش پولشو گرفت گفت بده داداشت ماشین بخره به نام جفتتون سرش کلاه گذاشتن پول رو گرفت رفت ماشین و دزدکی زد به نام خودش هرچی گفت پول ندارم عردسی بکیرم پولمو بدید ندادن با بدبختی کار کرد یه عروسی معمولی گرفت برای پول پیشم یک ماه بعد عروسی طلاهامو فروخت که از خونه مامانش رفتیم بعد برادرش پولمونو طی ۳سال داد اونم خورد خورد انقد عذابم دادن فقط خدا میدونه 💔💔💔😔😔
چگونه به شاخه ی شکسته بگویم که باد عذرخواهی کرده است !!؟ 💔💔💔💔