بچها شوهرم را ب را ب خونوادش پول میده من نمیگم نده ولی دیگه تند تند خیلی زوره مامانش هم از شوهر من میگیره هم از دبرادر شوهرم
خواهر شوهرم پول میکیره
همشونن میگن شوهرامون نداره شوهرم یواشکی میده از من پنهون میکنه
ی روز ب دروغ حتی منو زد
امروز شوهرم از سر کار اومد ناهار بخوریم بد سر ناهار از شوهرم پرسیدم برا خونوادت پول ک نزدی
انقد همیشه پول میزنه پنهون میکنه
برا همین پرسیدم
بد برگشت گفت ک مگع اینجا دادگاهه اینجوری سوال میکنی گفتم خب از بس الگی دروغ بهم گفتی
بد بش گفتم تو ی کاری کن این حس بد من کع همش فکر میکنم تو دروغ میگی از بین بره بد با ی لحن بدی گفت من ی ادم معمولی ام با انقد سواد نمیدونم برا حس تو چیکار کنم
خلاصه دعوامون شد تو دعوا بهم گفت تو دنبال شری تو امروز الکی دعوا درس کردی
خواست منو بزنه گفتم دستت بم بخوره ب بابام زنگ میزنم گفت بزن
من از کسی نمیترسم
بعذم ی جا گفت من از هیچ سگی نمیترسم این درحالیه ک بابای من انقد بهش احترام میزاره انقد بهش احترام میزاره
برگشت به من گفت من از سر توهم زیادم
همه اینا کنار من چند روزه زخم معده بدی گرفتم رفتم دکتر ی پلاستیک بهم قرص داد
جوری ک قرصترو میخورم مثل میت میوفتم یا میخوابم یا بی حالم
بد امروز ب من گفت تو باید بری دکتر روانشناس باید بری خودتو تشون بدی تو مریضی مشکل داری باید بری کیلو کیلو بت قرص بده کپه مرگتو بزاری🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲 قلبم درد گرفت تموم قرصارو رفتم ریختم دور