من خیلی بابت این موضوع ناراحتم می‌دونه که رانندگی بلدم همیشه که شوهرم ماشین داشت هر وقت بخواد جایی بره زنگ میزد بهم که میایی امروز بریم فلان جا منم کار زندگی دارم بخدا منم توی رودروایسی میموندم و روم نمیشد بگم نمیام میرفتم.الانم ماشین مون فروختیم بابام ماشین داره و می‌دونه ماشین بابام زیر پای من هست هر جا بخواد بره که ماشین گیرش نیاد پیام میده به من که میایی فلان جا امروز هم پیام داده میایی بریم خونه همسایه جلسه قرآن من باردارم وضعیت منو واقعا نمیدونه؟دیگه خسته شدم موندم جواب پیام شو چی بدم قراره شوهرم ماشین بگیره خیلی ذوق ماشین خریدن دارم ولی مادرش رو نمیدونم چکار کنم که همش از من توقع نداشته باشه
جوابشو نده بگو خواب بودم دیر پیامتو دیدم
خب بگو نه
حق داری
پیام بده نه حال ندارم
بگو ببخشید ناخوش احوالم کمی نیاز به استراحت دارم
دو س باز محترمانه بپیچون
بگو وقت دکتر دارم یا امروز حالم زیاد خوب نیست یا مامانم دارم میرم خونه مامانم شما برین
دیگه بهت پیام نمیده
دیگه اسمش همسایس خونه همسایه دوقدم راه ماشین نمیخاد یکی دوبار بهانه بیار بگو وقت ندارم نیستم مریضم خودش ول میکنه
بگو ن مامان جان سردرد دارم نمیتونم
بگو نمیتونم امروز بیام حوصله خونه همسایه رو ندارم
اتفاقاً الآن که بارداری،فرصت خیلی خوبیه،هربار گفت،بگو نه،شرایطشو ندارم،بیحالم،حالت تهوع دارم،خسته ام،بدن درد دارم،سرشو بکوب توی طاق
از من همین انتظار و داشتن ولی چند بار بهونه آوردم دیگه نگفتن
ولی جاریم از اول چیزی نگفت مثل شما شد
البته اینم بگم جاریم کلا اون عروسیه که هر مادزشوهری آرزوشوداره😂
بگو امروز یکم حالم بده نمی تونم جایی برم
دفعه بعد بگو نوبت دکتر دارم
چندبار همینجوری بهونه بیار
بگو نه یکم دور از جونت زیر دلم درد میکنه میخوام استراحت کنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
32 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز