من مادربزرگم سکته مغزی کرده بود خیلی حالش بد بود
من کلا اهل مشکی پوشیدن نیستم با دل داغون رفتم لباس سیاه خریدم و وسیله جمع کردیم رفتیم دهات
الان دوسال از اون روز میگذره و هدارو هزار مرتبه شکر مامانیم رو خدا ذپباره بهمون برگردپند و الان سایش بالای سرمونه