اونایی که ذهنشون پرازایده وخلاقیته بیان

از رو دیوار و دیجی کالا آنلاین می‌فروختم حضوری هم آرایشگاه و خیاطی هایی که می‌شناختم نمونه میذاشتن هرکی میخواست درست میکردم براشون

گفتم بالا سودش که خوب بود درآمد خوبی داره فقط باید از عمده فروشی هایی که با قیمت عمده میفروشن بخری وسایلمو 

ممنون دستت درد نکنه

بابت راهنمایی هم ک کردی مطمئن باش هر درآمدی بااین روش ب دست بیارم برکتش ب شماهم میرسه♥️

فداتشم عزیزم ایشالا که همه ما خانم ها موفق باشیم و دستمون تو جیب خودمون باشه بازم هر کمکی خواستی در این باره بهم بگو 

میتونم شماره یا آیدی ایتا یا روبیکا یا هربرنامه ای ک دارین رو داشته باشم دانشجوام بچه کوچیک هم دارم میخوام ی درآمد کوچیکی داشته باشم چقدر وایسم ببینم کی دانشگاه تموم میشه گ بعدش آیا برم سر کار یا نرم

عریزم بخدا میخواستم بدم ولی شوهرم بشدت سختگیره تلگرام دارم که اونم توش فعالیت میکنه مشترکه و اینستا که اونم مشترکه بخدا شرمنده اینجا میتونم پیام بدم بهت؟؟

آره چرا ک ن امان از این شوهرا باز خوبه پیج مشترک دارید اون جدا پیج نداره تاپیکت رو خوندم ناراحت شدم الان اوضات چطوره جدا نشدی ازشون؟

خودش جدا داره مال منو رو گوشی خودش داره بخاطر بچم مجبورم تحمل کنم فعلا تا یکم بزرگ بشه هرچی میگذره بیشتر حالم از همشون بهم میخوره خیلی کثافت و نجسن بخدا مخصوصا ننش خودشم یه بچه ننه تمامه با ۲۸ سال سن هنوزم بلد نیست اولینش خونواده خودشن نه ننش اون روز هم مامانش کلی فحشم داد هیچی نگفتم فقط بهم گقت از اولم تو با ما سرد بودی گفتم اگه اینجوریه چرا از اول منو واسه پسرتون خاستگاری کردین دیگه زنیکه شروع کرد فحش کشی برداشته به من میگه تو نباید اون حرفو میزدی مامانم حق داره فحش بده اینقد ازش کینه دارم قسم خوردم تو زندگیش نمونم بچم یکم بزرگ شه میرم سرکار قبلیم ناخنکارم پس انداز میکنم یه جوری خودمو از این نجس خلاص میکنم 

بخدا با خوندنش تپش قلب گرفتم خودم خیلی سختی کشیدم یکی از سختی میگه بخصوووصصص سختی زندگی مشترک واقعا حالم بد میشه از خدا میخوام بهترین برات اتفاق بیوفته

مامان بابات هیچ کاری برات نمیکنن؟داداش نداری؟

فداتشم عزیزم اره بخدا زندگی مشترک خیلی بیشتر سختی.داره مخصوصا یه بچه میاد وسط بابام که اگه بگم چه فحشایی بهم داد یا حرفاشونو پشتمه ولی مامانم میگه بشین سر زندگیت بلاخره درست میشه خودشم خیلیییی زندگی سختری داشته مال من پیش اون بهشته ولی اون کسی پشتش نبوده دوتا خاله هام بخاطر اینکه کسی پشتشون نبود بعد طلاق یکی کلا گم و گور شده یکیم افتاده دست یه بیشرف بدتر ولی من واقعا تحمل این زندگی رو دیگه ندارم نمیتونم مثل مامانم صبر داشته باشم با کارای شوهرم روز به روز بیشتر حالم ازش بهم میخوره قبلا نمیتونستم جدا ازش بخوابم ولی یجوری شده جامو جدا میندازم بیشتر وقتا حتی دیگه میل به رابطه عاطفی و جسمی هم ندارم بخدا حالم بهم میخوره ازش 

تو ک دیدی اینجوریه چرا بچه دار شدی؟

بابات هم مامانت رو زجر میداده؟

والا خودم نمیخواستم باز مامانم و خالم زور زدن که بچه دار که بشی خیلی درست میشه فلان ۱۸ سالگی باردار شدم 

خیلی بیشترررررر یعنی بخدا یادمه همه چی زندگی مامانم جهنم بود بمیرم براش چقد تحمل و خود گذشتگی کرد اگه میرفت عمو هام مارو رسما کلفت خودشون میکردن