بعد اومدیم عمم سیبزمینی کوکو درست کرد و کتلت منم کمک کردم اومدیم سفره رو باز کنیم همسایمون زنگو زد یه پیر زنه بود برامون باقالی پلو و راسته آورد و گفت همسایه بالاییه و کک و کسر داشتیم بگیم عمم نمیشناختم سلام علیک کردیم و گفت اسمش مرسده است عمم دعوتش کرد بیاد داخل اونم اومد بهش چایی و شکلات دادیم تارف زدیم بیاد ناهار بخوره اما گفت خورده یه چای ک خورد رفت بنده خدا عمم و منم نشستیم ناهار خوردیم و جمع و جور کردیم دم عصر عمم گفت میخوام کیک وانیل درست کنم قهوه باهاس میچسبه دوس داري دم کنم منم گفتم آره اومد وسایل رو نگاه کرد دید قهوه اش تموم شده