اولا رقابت هم باشه من دخترم اون پسر. تازه اون شیش سال بزرگتره. ترم یک که بودم همش فشارخون مادرمو میگرفت میدید فشارش بالاست بش قرص میداد آمپول بقیه رو میزد درصورتی که اینجوری نبود. الان خونوادم به من اعتماد ندارن به خودش اعتماد دارن درصورتیکه من حداقل رفتم بیمارستان اون نرفته. دوسال کار کردم دنیا رو از چشمم درآورد انقد سرسفره بهم تیکه میپروند دیگه تصمیم گرفتم تنها بشینم غذا بخورم الان که بیکار شدم هی باصدای بلند میخنده