از صبح ک بیدار شدم باهاش سرسنگین بودم
چون چندبار این کارشو تکرار میکنه
حتی بعضی وقتا میرم سمتش پسم میزنه میگه خسته م یا بذار ی وقت دیگه برا همین دیشب پیش قدم نشدم خودم ..
تازه هم هی میگفت چته و اینا
گفتمش کسی ک سرده، سرد میمونه..
حرفم معنی دار بود و معنی حرفمو هم فهمید و بهش برخورد، منم خودمو زدم ب اون راه و اصلا نگاشم نمیکنم ..
الان هی خودش ب چی میگه یا میخواد حرف بزنم
ولی واقعاً از دستش ناراحتم
ما همش یکسال نیست عروسی کردیم چرا باید اینطور باشیم...