خاله ی منم برای دختراش سمیه به نظرم
خالمو خیلی دوست دارم چون خاله ی خوبیه
ولی چون رابطه ی خوبی با همسرش نداشته به دختراش وابسته شد...چو از نظر من براشون سمیه...و نزاشته ازدواج کنند الآنم نگران دخترخاله کوچیکمم که با من دوسته۳۴سالشه بهترین خواستگارارو داشت رو همه عیب میزاشت ...خودمم می ترسم براش خواستگار بفرستم...قشنگ حس می کنم همین مسائلی که شما داری اون برعکسشو داره و نمی تونن حس کنه دخترشو از دست داده
نمی دونم چه میشه کرد
دخترش عاشق مادرشه و اگه کسی توصیه کنه که زیاده روی نکنه...عذاب وجدان میگیره و دلش برای مامانش می سوزه ...دختر خالم شاغله و هی به بهونه های مختلف برای مادرش خرج می کنه...و خالم ذوق می کنه مثلا میگه مریم فرشامو عوض کرد و ...
با خیال راحت بشین و منتظر لحظه مرگ این عجوزه باش
جلو شوهرت احترام بذار ظاهر اما نیست محل سگ نده بهش
اون چجوری پسرش و ناز و نوازش می‌کنه .
تو هم بی حیا شو شوهرتون نازو نوازشش کن قربونت صدقش برو .بوسش کن .لوس شو براش ازش پول برای چیز ها مختلف بخواه .زیر گوش شوهره یواشکی ببوسشو بگو اگه تنها بودیم باهات خیلی کار داشتم بعد یه چشمک بزن برو اتاق .
شوهرتون بکشون تو خلوت .
کمکم از مادرش دورش کن .
تنها راهش اینه باید از راه درستش بجنگیم با پنبه سرشون رو ببر
