دیروز مریض بودم تمام بدن و سرم درد داشت اومدم یکم استراحت کنم دخترم انقد گریه کرد که بیا با من بازی کن بعد منم واقعا نمی‌تونستم بعد بچه گرفت خوابید ، بعد که بیدار شد شوهرم اومد شروع کرد با من دعوا کردن که چرا بچه رو بعد از ظهر خوابوندی ، شب تا دیر وقت نمیخوابه ، یعنی من نمیتونم یه روز مریض باشم ؟
چند سالشه دخترت
شوهرت پررو تشریف داره
مردا درک ندارن 🤨
واقعا ما باید ۲۴ ساعت خوب باشیم.
خدا نکنه اونا مریض نشن
به شوهرت چه
مردا چه پرو شدن بگو خسته بود خودش خوابید
اینجور وقتا بگو مریضم امروز تو مامانم باش بیا پامو بمال پتو روم بزن ازم مراقبت کن برام لالایی بخوان بعدم خودت بگیر بخواب بزار اون همه این کارا رو انجام بده بگو اگه مامان خوبی باشی یعنی بتونی منو با این همه درد بخوابونی وقتی بیدار شدم یا مثلا وقتی هوا تاریک شد بهت جایزه مامان نمونه میدم
یکبار مریض بودم تب شدید بچه هام ۴ساله و دوساله بودن بردمشون تو اتاق اسباب بازی جلوشون گذاشتم خودم خوابیدم پشت در نتونن برن بیرون یادمه از تب میسوختم تو خواب فقط خودمو فشار میدادم به در مبادا فاصله بیوفته برن بیرون خرابکاری
بچه خیلی عزیزه درسته ولی گاهی درحد معقول باید بهش سخت گرفت تا یاد بگیره سخت نه اینکه بزنی من تنبیهم حرف نزدنه مثلا میگم تا ده دقیقه دیگه با من حرف نزن چون فلان کارو کردی و اگر حرف زد جواب نمیدم الانم بهش بگو من حس میکنم تو دوسم نداری چون مریضم و تو درک نکردی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز