خوبی های شوهرم این بود اعتیاد نداشت کاری بود تاحدودی بهم میرسید شوخ بود تیپش خوب بود دست بزن نداشت
بدیهاش این بود بچه ننه بود خانواذش از بیشتر چیزای زندگیمون باخبر بودن اولویتش من نبودم بعنوان همسر
بطورمثال
مقاممو بعنوان خانمش نتونست حفظ کنه جلو خانوادش یعنی اجازه میداد اونا بهم توهین کنن نمیتونست جلوشون بگیره
تو خرج ومخارج زندگی حرف خودش بود بیشتررر اوقات؛
موقع عصبانیت توهینای بد میکرد حتی جلومادرم منو ضایع میکرد
تاحدودی بددل بود
مسافرت منو نبرد
خونه ی مادرشو اورد نزدیک خونمون بااینکه حساس بودم گفت ن نمیان ولی ب چشم دیدم اومدن