من پارسال همین ماجرا رو با خواهر شوهرم داشتم، هر بار خواهر شوهرم رفت و آمد میکرد من و شوهرم دعوامون میشد
به شوهرم گفتم خواهرت توو زندگی من نباشه، خودت میخوایی برو بیا ببینش اما من نمیخوام باهاش رفت و آمد کنم، شوهرم قبول کرد اما تا دلش مونده بود که من دارم ادیت میکنم
چندماه بعد سر ی ماجرایی گفت من دیگه نمیرم خونه داداشت، گفتم اگر ناراحتت میکنه نرو حق داری، گفت حتی اگر داداشت خونه بابات هم باشه نمیام، گفتم اگر بود بهت خبر میدم که نیا
بعد خودش گفت تو چون گفتی خواهرت نباشه، منم میگم داداشت نباشه، گفتم من موضعی ندارم و درک میکنم خواهر یا برادر طرف مقابل میتونه آزار دهنده باشه
شوهر من رابطه ش با داداشم خوب شد منتهی سر لجبازی با من داشت بهونه میکرد که دید من اصراری ندارم، دیگه لجبازی رو گذاشت کنار
میخوام بگم ما مسئول روابط بقیه نیستیم، من فقط مسئولم حد و مرز خوانواده م و همسرم مسیوله حد و مرز خونواده ش رو توو زندگی مشترکمون رعایت کنه
ولی لزومی نداره همه با هم هر روز خدا خوب باشن و رفت و آمد کنن
آرامش خودت و دخترت رو بابت عدم رفت و آمد شوهرت و بابات خراب نکن