بچه شون ۸ سالشه امروز خونه پدرشوهرم بود.بعد این پدرشوهرمم یه آدم خیلی گیریه.به همچی کار داره بعد تازه خیلیم حساسه بهش بگی بالا چشمت ابرو داری ناراحت میشه.نمیدونم سر چی پدرشوهرم گیر میده بهشچ بچه و انقد سر به سرش میذاره تا اونم کلافه میشه و میگه اصلا به تو چه.مادرشوهرم زنگ میزنه جاریم که بیا بچه ی بی ادبتو ببر به ما فحش داده.حالا جاری کجاست؟زیر سرم بخاطر ویروس یا نمیدونم سرماخوردگی.خلاصه برادرشوهر و جاریم میرن و وقتی میفهمن قضیه چیه با پدرشوهرم اینا بحثشون میشه که بچه رو عصبی میکنید.با حالت قهر میزنن بیرون.
نگو وقتی میرن خونشون با همدیگه دعواشون میشه و کتک میزنن همو حاریمم پامیشه میره خونه ی خالش.اخه باباشینا ی شهر دیگن.تقریبا دو ساعت پیش مامان جاریم زنگ زد به من اول همه چیو تعریف کرد و کلی نفرین مامان و بابای شوهرمو کرد بعد گله کرد که چرا اینجوری کردن و دختر من غریبه و خیر نبینن و...زنگ بزن از طرف من بگو تا عمر دارم نفرین میکنم😐گفتم خانوم من راستش نه دخالت میکنم نه اصلا میدونم قضیه چیه.برگشت گفت آره همی شما ازشون دوری میکنید که فقط به زندگی دختر من گیر میدن😑تا اومدم جواب بدم گفت خداحافظ و گوشیو قطع کرد.
شما بگید به من چه ربطی داشت اصلا؟؟به من چرا زنگ زدن. نمیخوام حتی به حاریم گله کنم