هیچی خیلی مارموزه اصلا نمیزاشت بفهمم تو گوشیش چه خبره منم گفتم تو گوشیت یه خبری هست که نمیزاری من برم سر گوشیت اونم میگفت نه خبری نیست وفلان بعد یه روزی خودش تو بیوگرافیش یه جمله عاشقانه ویه قلب قرمز گذاشت وچون منو تو گوشیش ذخیره نداشت فکر کرد من نمیتونم بخونم خودش وقتی فهمید هنگ کرد که چه جوری خوندم