به چندتای از دوستای دبیرستانم الان همه شون شاغل و موفق ان خوش هیکل و چه تیپایی میزنن شوهراشون به شدت پولدار و خانواده ی شوهراشون خانواده های متشخص و لاکچری کارخونه دار همیشه تو سفر و کافه ان
حالا من خاک بر سر یه رشته ی چرت زدم بعدم افسردگی و گشادی گرفتم تموم نکردم زرت رفتم با یه پسر بی پول با خانواده ی درپیت دوست شدم اونم اصرار که ازدواج کنیم
الان از اون بی پولی دراومدیم خداروشکر در حد یک خونه و ماشین معمولی داریم ولی بازم به گرد پای اونا نمیرسیم
ذات خسیس و گشنه ی خودمون همیشه هست عقده هامون هنوز هست
خداروشکر فقط شوهرم اخلاقش خوبه گوش شیطون کر
الان به سرم زده همشونو انفالو و ریموو کنم خیلی پیششون سطحم پایینه