اینجا مینویسم احتمالا کسی نبینه
به اطرافیانم غبطه میخورم، هرچقدر خودمو گول بزنم و محل نذارم، بازم ته ذهنم حسادت میکنم، به همه کسایی که هواشونو داشتم و معرفت واسشون به خرج دادم، اما هیچکدوم موقعی که بهشون نیاز داشتم حواسشون بهم نبود. به خواهرام که انقدر پشت همن، حواسشون به همدیگه هست، هروقت کوچکترین مشکلی یا نیازی پیش میاد، میان سراغم، ولی وقت خوشی منو یاد نمیکنن، مادرم که تنها بچه ای که بدردش میخوره منم، ولی خوشیاش با اون دختراشه
منی که هرجا خواستم برم خبرشون میکنم، و اونایی که تا من نیستم باهم خوش میگذرونن و زنگ میزنن خبرشو میدن که فلان جا رفتیم. خواستی توام برو!
به زنداداشم که از نظر سن و سال نزدیک منه، ولی هیچوقت نفهمید مشکلات ازدواج چیه، دردسر نکشید و همه چیز رواله واسش( خداروشکر🧿)
به همه اونایی که با خیال راحت میرن خرید مایحتاج خونه، کسایی که از الان دارن خرید عید میکنن.
خیلی ساله میگم خدایا اگه بنده ات بی معرفته، تو جاش جبران کن، و خدایی که خیلی وقته نمیشنوه صدامو :)