انگار مامانم رفته بازار منو نبرده...انگار همه دوستام افتادن کلاس 1 من افتادم کلاس 2...انگار نقاشی 19 گرفتم...انگار همه رفتن اردو به جز من...انگار همه کلاسن من نمیتونم کلاسو پیدا کنم...حالم اینطوریه...
و وقتی به همسن و سالهام و زندگی و دغدغه های اونا نگاه میکنم حسرتی در درونم زبانه میکشه
خواستم تا سینه بخراشم به ناخن، جسمِ زار در میانِ پنجهام مانندِ مو در شانه ماند❄تهمت دزدی سزاوار من مظلوم نیست شاخ گل را بهر تعمیر قفس دزدیدهام💙 دست کریم خستهٔ بخشش نمیشود هرچند التماس گدایان همیشگیست 💚 خاموش از آن شدم که به جایی نمیرسد فریادهای جنگل در حال سوختن🌱چشمی به تأمل نگشودهست نگاهت بر وضع جهان گر عجبت نیست، عجب نیست🔇 آخ، من صدبار دست به خنجر بردهام و خواستهام قلبم را از فشار این رنج خلاص کنم. میگویند نژادی از اسب نجیب هست که اگر وحشتناک تازاندی و به ستوهاش آوردی، از سر غریزه یک رگ خود را به دندان پاره میکند، که تنفس را بر خود آسانتر کرده باشد. من هم اغلب چنین حالی دارم
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
حسودی ن ولی برام سواله چه طور جاریم میتونه هزینه های زیادو هندل کنه ازادباشه از هر نظر روز ی لباس هروز ارایش میکاپ وب قولی شوهر بشه تومشت وبرده.وازاین قبیل خرج ومخارج .واز نظر رفتاری چطورمیتدنه نقش بازی کنه وسیاست داشته باشه