از وقتی بچه بودم بزرگ تر ها می نشستند راجع به بیماری ها و دردهاشون با هم صحبت می کردند.
به هم نسخه های گیاهی می دادند و دکتر به هم معرفی می کردند.
از بارداری های ناخواسته و بچه های ناخواسته شون می گفتند
اونی که بچه داشت به اونی که نداشت یا کمتر داشت می گفت تو اشتباه من را نکن تو نزاد
اگه مادری برای بچه اش کاری می کرد می گفتن بهش رو نده
بچه بی منظور میشه
اگه می خوای قدرت را بدونه بهش سختی بده
پدرها با حسرت راجع به بچه های خیلی فقیر فامیل حرف می زدن و می گفتن اینا در آینده چقدر موفق بشن
و پیش فرض شون این بود بچه های خودشون که یک کم رفاه دارن بد در میان