از سه هفته پیش دعوتمون کردن بیاین دورهم شب نشینی
خلاصه رفتیم
بعد شوهرمن خونه درست درمون نداره یه خونه خرابه باباش بهش داده گفته توش بشینید زندگی کنید نیمه کاره هستخلاصه شوهرم گفته میفروشیم یه خوگه خوب بخریم این در شان ما تازه عروس داماد نیس
البته هنوز عقد هستیم
بعد اون شب خونه مادرشوهرم
یهو اول برادرشوهرم شروع کرد دخالت و تیکه انداختن که مردم خوب میخوان و فلان هی منو نگاه میکرد پدرشوهرمم اومد با چشم غره و داد و حرکت دست گفت حق ندارید اونجارو بفروشید همه شنیدن جاریم و خواهرشوهرامم دیدن سرم داد زد منم گفتم تقصیر من نیس که .. خونه قدیمیه
اومدم بیرون دیگم نرفتم
سه ساله عذابم دادن
الان جاریم زایمان کرده یعنی برم نرم ؟
شوهر همین اول دخالت کرد و اتیش روشن کرد چیکارکنم