عزیزم منو به جنون رسوند
مادرم هم پسر دوست
دیگه آخرشو بخون
الان ازدواج کردم باهمه بدبختیهاش
راحت شدم
الان خونه و ماشین انداختن به نام داداشم
مریض میشه میگه دخترام کو
نه جهیزیه دادن نه هیچی
حتی حلقه ازدواج که خونواده دختر میخرن
اینها نخریدن
باورت میشه برای زن داداشم حتی طلا خریده
منم قطع رابطه نکردم
مثل یه مهمون میرم و میام
ماهی یه دفعه
محلشونم نمیدم
یواش یواش کمتر م میرم سمتشون