واییی از اول سال تا حالا دارم بدشانسی میااارممم وای😂💔
اولش که با دوستام مدرسه رو پیچوندیم رفتیم گشتیم بیرون،پیاده رفتیم،اما برگشت خیلی پامون درد میکرد،گفتیم با دوستمون که ماشین داره بریم تا دم مدرسه،ازونحا سرویس میومد دنبالمون...داداش دوستم اومد نبالمون،میخواستم سوار نشم اما خب خیلی پام درد میکرد نمیتونستم پیاده برم دیگه سوار شدم،این بنده خدا دم مدرسه پیادمون کرد،همووون لحظه همه دبیرا اومدن دم درررر شانس ما،با پسر دیدنمون😂💔💔خدایی هیچییییی بینمون نبووود،بخدا یه سلام و خدافظی...حالا تا ناظمو دبیرا و ... همه فهمیدن،خیلیییی شر شد خیلییی
بعدشم که کنترل روانم از دستم در رفته بود،دیگه سر کلاس همش خنده ی هیستیریک داشتم و ابروم رفت😂
یه بار دیگشم داشتم با یکی دعوا میکردم از همکلاسیام طرف هرچی از دهنش درومد بهم گفت،تا من سروع کردم فحش دادن یدفعه ناظمه دیدم،فقطم فحشا منو شنیددد اینم از این
یه بار دیگم دبیره خیلی باهام بد بود،دقیقا روزی که اون مراقب امتحان بود من انقد استرس داشتم که اسممو یادم رفته بود،و محبور شدم اسممو از اون بپرسم،پشماش ریخته بود😂😂
هنوز نصف سال رفته