2777
2789
عنوان

رفتارای بد خانواده شوهرم😔

321 بازدید | 44 پست

سلام یساله عقدم تو این یسال همش ناراحتی و اعصاب خوردی داشتم مادر شوهرم همش پشتم بد میگفت و ابرومو برد با اینکه من همش کمک کردم و احترام گذاشتم براشون خیلی ناراحتم کردن دلمو شکوندن بعد من قبلا آخر هفته ها میرفتم اونجا واسه شام شب هم میخوابیدم اینم بگم که رسمه با خوابیدن مشکل ندارن شوهرمم میومد میخوابید خونمون صبح میرفت سرکار 

بعد الان مادرم کمردرد داره پوکی استخون داره دوتا از مهره هاش شکسته دکتر گفته باید استراحت کنه عملش خیلی سخته نمیشه عمل کرد بعد من به شوهرم گفتم اره اینجوریه به خانوادت بگو که زنم دیگه نمیتونه بخوابه که ناراحت نشن یوقت بعد شوهرمم گفت باشه میگم بهشون گفت بهشون و مشکلی نداشتن بعد من یه شب واسه شام رفتم اونجا سر زدم ساعت یازده اماده شدم گفتم کاری ندارین من میخام برم خواهر شوهرم گفت کجا میخای بری فلان گفتم اره مامانم کمردرد داره بعد گفت اها ناراحت شد چون کنکوریه انتظار داره من وایسم کمک مادرش کار کنم 😐

بعد مادر شوهرمم گفت میخای بری نمیتونی وایسی گفتم نه ممنون بخاطر مادرم میخام برم بعد گفت برو البته کاری هم نداره مادرت هردوشون ناراحت شدن این وسط فقط پدر شوهرم درک میکنه و چیزی نگفت واقعا نمیتونم چیکار کنم هر کاری میکنم ناراحت میشن و سرد میشن یا تیکه میندازن منو ناراحت میکنن خسته شدم بخدا حالم از عقد بهم میخوره همش میگم چرا من اصلا ازدواج کردم بنظرتون چیکارکنم نمیتونم مادرمو ول کنم وایسم واسه مادر شوهرم کار کنم چون میفهمم منو واسه کار کردن میخان اینو خیلی وقته فهمیدم

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

تقصیر خودته ک انقد بهشون رو دادی

چ توقعا عروس گرفتن یا نوکر؟بعش میگفتی مادر جون خدا را شکر چهار ستون بدنتان سالمه خدا راشکر برید قدر سلامتی تون را بدونید و کاراتون را خودتون انجام بدید..

مادرتم بهونه کن و دیگه رفت و امد را کم کن

وای خدا چه قدر حسسسسااااسی


من کلللللی حرف شنیدم از مادرشوهرم تو عقد. نه البته اینطوری. خیییییییلی حرفای جدی و قهر و دعوا سر هیچ و پوچ....سر چیزای مسخره...بازم میگفتم فقط شوهرم مهمه...


زندگی کلللللی پستی بلندی داره انقد زود ناراحت نشو...

فقط مادرت . بقیه رو بیخیال . بری براش کار کنی که ناراحت نشه؟ عادت میکنه .. فقط به درستی تصمیمت ( کمک ...

اخه اخلاق بدی داره مادر شوهرم خیلی دلمو شکونده خیلی دو روعه جلوم خوبه پشتم بد

اصلا کوتاه نیا و فقط به مادرت برس .کسی که تو رو واسه کار میخواد از الان که مثلا عقدی و نورچشمی، وای به حال بعد از عروسی...اگه کوتاه بیای فردا می‌بندنت به کار نمی‌ذارم یه سر خونه بابات بری ...من خودم چهار ساله ازدواج کردم ..اشتباهات مارو تکرار نکن و کوتاه میان.اونا قبل از تو کی کاراشونو میکردن؟همونا الان انجام بدن. به تو چه؟

تقصیر خودته ک انقد بهشون رو دادیچ توقعا عروس گرفتن یا نوکر؟بعش میگفتی مادر جون خدا را شکر چهار ستون ...

همین بهونه میکنم ولی جالب اینه ناراحت میشن هیچ درکی ندارن خواهر شوهرم ازم کوچیک تره ولی احترام نگه نمیداره

بیخیال منم اوایل برام خیلی مهم بود چی میگن چی فکر میکنن الان یه گوشم دره یکی دروازه فقط شوهرم مهمه باهاش خوبم اونم بامن خوبه مادرشوهر خواهرشوهر کیلویی چند حالا عروسی که کنی خودت کم کم به این نتیجه میرسی فقط جوابشونو نده که بحث و درگیری پیش نیاد برن پیش شوهرت بگن فلان حرف زد فقط برات مهم نباشه فکر کن دیوارن

ببین گلم...خانواده همسر.......یه خانواده جدا از شما هستن که عقاید و تربیت و روش متفاوتی دارن............قرار نیست اونا مثل شما بشن و قرار نیست شما مثل اونا بشی...........احترام بزار......مودبانه رفتار کن...............کارخودتو بکن.................معلومه که تو این شرایط مادرخودت اول

مامان ترنم سابق......عضویت 1387
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792