هنوز اماده نباشه و خانواده اش وضع متوسطی برای زندگی داشته باشند؟
نگران این گرونی ها نیستید؟
من جهیزیه ام 💁 ای ببخشید اشتباه شد منظورم این بود که من در حال خرید جهیزیه ام 🥺😍. لطفا کوچیک ترین نکته در مورد خرید جهیزیه ،مارک وسایل رنگ وسایل یا هر چیزی که می دونید اما فک میکنید بی ارزش هست به من بگید اخه کسی رو ندارم که نظر بده و راهنمایی ام کنه 😔 در حال حاضر دارم در مورد خرید خرد کن برقی و چرخ خیاطی اطلاعات جمع میکنم هر اطلاعاتی داشتید لطفاً بهم بگید ممنون دوستای گلم 💐
من جهیزیه ام 💁 ای ببخشید اشتباه شد منظورم این بود که من در حال خرید جهیزیه ام 🥺😍. لطفا کوچیک ترین نکته در مورد خرید جهیزیه ،مارک وسایل رنگ وسایل یا هر چیزی که می دونید اما فک میکنید بی ارزش هست به من بگید اخه کسی رو ندارم که نظر بده و راهنمایی ام کنه 😔 در حال حاضر دارم در مورد خرید خرد کن برقی و چرخ خیاطی اطلاعات جمع میکنم هر اطلاعاتی داشتید لطفاً بهم بگید ممنون دوستای گلم 💐
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا
باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا
بچه ها تو این اوضاع فقط پس انداز کنید از خرجای اضافی و خوراکی و خورده ریز بزنید خودش کلی میشه
باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا
جهیزیه بگردن داماد طبق قانون و شرع زن هیچ وظیفه ایی نداره حتی کارمنزل لطف زن نه وظیفش نفقه دختر تا و ...
چیزی که در جامعه متداول شده حتی اگر اشتباه هست،قرار نیست انقدر قانونی بسنجیم!پسر هم پول عروسی میده
کلی طلا
اینا هم بگیم وای فلان؟بیخیال چه قدر زندگی رو قانونی میکنید
چرا جملات سطحیتان را با «ما مردها با ما زنها»شروع میکنید؟لطفا کژی،کمبود های عاطفی و ایراداتتان را به پای کل جمعیت زنان یا مردان ننویسید.مثلا بگویید من زیاد دروغ میگویم نگویید ما مردها نمیتوانیم راست خیلی چیزها را بگوییم.یا بگویید من بداخلاقم نگویید ما زنها تمام پاییز خلقمان تنگ است... (کاربر واحد پشتیبانی)
جهیزیه بگردن داماد طبق قانون و شرع زن هیچ وظیفه ایی نداره حتی کارمنزل لطف زن نه وظیفش نفقه دختر تا و ...
دیگ توی جامعه ایران جا افتاده ک اکثرا خانواده دختر جهزیه رو میدن.اگ نمیخوان بدن باید توی مراسم خاستگاری عنوان کنند ک پسر و خانوادش اگ خواستن قبول کنن و اگ نخواستن برن عقب