منم هنوزم که هنوزه مثل توام
ولی لجبازی و دعوا راهش نیس
چون تو جایی نداری که بری داری؟ پس راهش اینه باهاش درنیوفتی
از منی که ازت بزرگترم بشنو،اون فکر میکنه تو یه چیزیت هست که باهاش درافتادی ،پسباید از در دوستی و چشم گفتن وارد بشی کم کم خواسته هات رو به کرسی بنشونی
چون من پدرم تقریبا مثل پدر توعه دارم میگم بهت چجوری کنی، به هیچ وجه شک تو دلش راه ننداز، دست خودش نیس دیگه یه جور مریضیه
من الان۲۷ سالمه هنوزم که هنوزه آزادی کامل ندارم.