مرسی فداتشم، امیدوارم حال دلت خوب بشه
اره هست ولی تمام اون دوران انگار لحظه لحظه اش رو نوشتن تو مغزم با هیچی بیرون نمیره منو همسرم تازه یه ماهه از یه درد دیگه بیرون اومدیم
اون موقع که همسرم نبود لازم داشتم با ادما حرف بزنم اما نمیتونستم حتی تایپم نمیکردم فقط هر روز روزی چند بار به همسرم زنگ میزدم ساعت ها باهاش حرف میزدم بهش پیامک میدادم من توهمی شده بودم جوری بودم روزی 10بار خودکشی میکردم هر جا قیچی یا چاقو میزدم خودزنی میکردم