دوستان این کاربری مال منه که اسمم فاطمست تاپیکاامه مال منه
این تاپیک سوال دوستمه *
این دوست من ۲۵ سالشه یک سالو نیم بایه پسره دوست بود که پسره خونه نداشت من هرچی خودمو کشتم که ادامه نده گوش نکرد
هم بخاطر خونه هم بخاطر همسن بودنشون اصلا پسره مناسبش نبود ولی گوش نکرد
پسره هم پدرمادرش خیلی خیلی معمولی هستن اصلا امکان کمک بهش رو ندارن دادتشش هم چندساله ازدواج کرده مستاجره خب اگه داشتن به داد اون میرسیدن اول
حالا خود پسره انصافا اینو میخواست و رابطشون خوب بود دوستمم مقیده میگفت پسره نجیبه و حدو مرزشناسه خودمن تو رفتار گفتار زیادباهاش برخوردی نداشتم ولی پسر خوبی بود دوستمم که دودستی چسبیده بود تحفه رو😂
دوستم باباش پولداره میدونستم که سختشه بره مستاجری و سختی کشیدن و ...
پسره هم از اول بهش گفته بود سعی میکنم خونه بخرم ولی اگر نتونم نمیخرم یعنی اصلا حق نداری بمن رگی از بابات کمک بگیرم و ... من ابدا کاربه داشتن نداشتن پدرت ندارم.
خلاصه اینا شش ماه پیش نامزدی گرفتن که وتسه عید نوروز عقد کنن تابستونم عروسی بگیرن
شب خاستگاری بابای دوستم به پسره گفته بود اگر تونستی خونه بخر اگرهم نه که مورد نداره ولی تلاشتوبکن چون امسال بخری بهتر از سال بعده پسره هم گفته بود اگر حتی بافروختن ماشینمم بتونم بخرم میخرم.
بابای دوستمم گفته بود اگه خونه دارشدی عدوسیتونو من میگیرم نگران نباش.
بعدباباش به دوستم گفته بود هروقت پسره بیفته تو تب تاب خونه خریدن خودمم سه دونگ میخرم بنام تومیزنم که بتونه باهم نصف نصف بخریم که دوستم به پسره گفته بود پسره گفت اگر نتونم امسال بخرم هم دوسه سال اول عروسی میخرم باباتو وسط نکش بهیچ عنوان
حالا پسره دنبال خونه هست و میخوان ماشینشونو بفروشن که زیر یه میلیارده
دوستم به باباش گفته بیا سه دونگ بخر حالا باباش شروع کرده بازار خرابه ندارم و ... واقعا هم نداره همه سرمایش توکاره بابای دوستم با عموم و بابای خودم هم صنفی هستن اطلاع دارم که باباش واقعا لارجه الان کارشون خوابیده
حالا دوستمم افتاده سر لج با باباش میگه یه ماشین دنا زیر پامون باشه حرومه؟ باباش گیر داده عید باید عقد کنید اینهمه ادم مستاجرن نمردن که
دوستمم میگه نه نمیزارم ماشینشو بفروشه خونه میخریم میدیم یکسال رهن کامل که پولشو املاک برداره بده مالک
ولی ماشینو نگه میداریم سال بعد اینموقع عقد میکنیم و تاخونه نخره عقد نمیکنیم عید هم صیغه مونو تمدید میکنیم اما یکساله میخونیم اینبار
باباشم میگه عقد کنید دختره میگه نه دوسال دوست بودم یه سالم عقد رسمی خسته شدم همینجوری صیغه و سکرت بمونه
اصلا نامزدی نگرفتن فامیلارو خبرنکردن
بنظرتون حق باکیه الان
من میگم حق با دوستمه نمیتونه قید یه ماشین ساده که داره هم بزنه سن شوهرشم کمه دیگه چکارکنه بدبخت
باباش وقتی اولش وعده ۳دونگ داد الان میگه نمیتونم و ندارم خب نباید ادعاهم داشته باشه درسته؟
بدن رهن کامل یه سال دیگه بمونن همینجوری