یه خواهرام پسرش شونزده سالشه از ازدواجه سابقش دارتش اومده خونه مامانم دو سه هفته میمونه دو روز میره خونشون دوباره میاد یه ادمه کله خر ازین فضولا که تا میای با مامانت حرف بزنی گوشاشو تیز میکنه یه ادمه بد غذا که مامانم همش باید جدا براش غذا بپزه انقدم حرف میزنه حرف میزنه مغزه بابامو میخوره و هی گیر میده ب این گیر میده ب اون مدرسه هم نمیره مجازی با کلی پولو و پارتی بازی دارن ب زور یه دیپلم براش میگیرن باباشم معلوم نیس کدوم گوریه نا پدریه داره خرجشو میده
اون یکی خواهرمم میره سرکار یه صبح تا ظهر بعد بچشو سرویس میاره خونه مامانم ب جا اینکه بیاد دنبالش میذاره شب میاد دنبالش انقدم بچش غرغرو و لوس و حزص دراره بخدا دوتاشونو دوس دارم ولی وقتی میبینم مامان بابام دارن ضعف اعصاب میگیرن ناراحت میشم وگرنه من بچه خودمم شیطونه ولی بخدا تا یه دکتر نخام برم نمیذارمش پیش مامانم بیشتر وقتا هم میذارمش پیش مادرشوهرم
بنظرتون چکار کنم ب خواهرام بگم بیان بچه هاشونو جمع کنن یا شر میشه ؟