دیروز شب حدود ۱۰ و نیم اینا پسرعموی نامزدم اومد
گف میری فلان جا منم ببر
نامزدمم گف بشین هر موقع خانومم و بردم میبرمت
حالا من نشسته بودم ۱۰ دیقه ک گذشت پدرشوهرم به نامزدم گفت برو ماشین و روشن کن گرم شه🙄☹️ی حسی بود ک انگار از خونشون بیرونم کردن
منم پاشدم لباسامو پوشیدم رفتیم🥲انگار بی احترامی کرد
حالا نظر شما چیه؟شما هم بهتون بر میخوره یا من حساسم؟
چیز انقدر مهم نیست باید یکم عادت کنی هنز اولشه
شاید منظورش پسرعموی شوهرت بوده
که زودتر پاشه اونو ببره
شاید میخواسته پسرعمو رو بفرسته بره
ولی ادم ناراحت میشه حق داری
منظورش به بچه برادرش بوده که زودتر بره برسونش
نمی‌دونم شرایط چه جوری بوده و چرا پدرشوهرت اینو گفته. آیا حق داشته یا نه.
اما اگر هم حق داشت، میتونست به یه بهونه‌ای پسرشو ببره یه جای خلوت و یه جوری بهش بگه که شوهرت خودش پاشه بیاد بهت بگه دیگه بریم نه جوری بشه که انگار اون شمار و بیرون کرده.
شاید از رو سادگیش بوده.
