بمیرم برای دلت 😢
چقدر منی تو بیا بغلم.
داشتم میخوندم و لایک میکردم مقاومت کردم جوابتو ندم. هم جواب تو هم جواب اسی.
ولی طاقت نیاوردم.
باخودم عهد کرده بودم. که دیگه درمورد رفتارهایی مادرم باکسی حرف نزنم. اما وقتی یکی عین خودم میبنم. جیگرم میسوزه.
چون اوایل فکرمیکردم فقط من اینجوری هستم.
دقیقا مادر منم فکر میکنه اگر به دختر محبت کنه محتاجه.
یه داداش دارم جونشونم براش میدن. تمام ثروت به نامش زدن که موقع مرگ هیچی به میترسه.
یه خواهرم دارم طبقه بالاش میشینه. هوایی اونم دارن.
انگار فقط من از زیر بته عمل اومدم.
دلم برای خودم و امثال خودم آتیش میگیره.
فقط میرم حرم دعا میکنم و ساعت ها میشینم وسبک میشم .ولی بیایین قبول کنیم هرچی خودمون به بیخیالی بزنیم بازم انگار یه شمعی کنج دلم از محبت نکردنش واز بی محلی شون میسوزه.
مخصوصا که محبت کردن دیگران رو میبینم.
خدا ان شاالله که به دل ما صبر بده. اونا هم هدایت کنه که یه روزی محتاج ما نشن.