منو خواهرم فقط از خونوادا خونه ایم داداشم شیفته
نصفه شب یا شوهرم بحث کردیم اومدم هال بخوابم
خواهرم هنوز ۱۸ سالش نشده برا امتحانات با دوستش هر شب درس میخونن یا خونه ما یا خونه اونا
رفتم شارژر بیارم دیدم در اتاق قفله
از زیر در نگاه کردم دیدم تو بغل همن لباساشون کمه تقریبا هیچی
بهشون شک کنم؟؟ اینا هرشب باهمن آخه
بگم تو بیا پیش من بخواب سهیلا تو اتاق بخوابه
چیکار کنم از وقتی دیدمشون خوره افتاده به جونم استرس گرفتم اصن
اره شک کن
چ دلیلی داره ک در اتاق قفل باشه اصلا
چه مسخره!داستان جالبی بود
نه چیزی نگو
ولی بهانه بیار واسه جدا کردنشون مستقیم نگو
با جفتشون حرف بزن بفهمن متوجه شدی
بذار حرف دلشونو بزنن
شاید اصلا منظوری نداشتن
وا 😐😑
اون درس پوشش کارشونه
نه من حس میکنم چون شوهرت خونه بوده راحت نبودن و دوستش گفته در و قفل کن
میترسیده
من خودم جایی برم غریبه و مرد داشته باشن این حس و دارم
دیگه لباس کم پوشیدنم پیش دوست عادیه
راحتن با هم
من هیچوقت دوتایی درس خوندن رو درک نکردم اصلا نمیشه یا کسی دیگه تمرکز داشته باشی خصوصا دوست صمیمی
مگه درسهایی مثل ریاضی و فیزیک و..
اگه بخای تند برخورد کنی
یا غیر مستقم بگی و‌جداشون کنی بیشتر حریص میشن برای این کارا
اونا دیگه بزرگ شدن
باهاشون جدی حرف بزن شاید گرایش دارن
برن مشاور درست بشن
