به داداشم گفته ابجیم اینا ویلا اجاره کردن بریم ویلا داداشم کار داشته نتونسته بره اینم گفته تنهایی میرم داداشم راضی نبوده با دوست پسر ابجیش برن ویلا چون دوستای مجرد دوست پسر ابجیش اونجا بودن با دوست دختراشون دوتاشم تنها بودن
حالا رفته برگشته بعدش دعوا کردن اشتیشون دادیم داداشم این بار دیده با همون پسرا گروه زدن حرف میزنن و قرار گذاشتن بازم برن بیرون باهاشون دوست نشده ها ولی با یکیشون در حد لاس زدن چت کردن داداشم میخواست کتکش بزنه ما نذاشتیم ما اصلا چنین چیزا نداریم تو خانواده حتی اولش راضی نبودیم داداشم زنداداشمو بگیره چون خیلی بی بندو بار بزرگ شده ولی الان که ازدواج کردن راضی به جداییشون نیستیم زن داداشم مقصر نیست مقصر بابای معتادشه مامان خرابشه اینجوری بارش اوردن 😭وگرنه خیلی مهربونه به نظرتون درست میشه ؟ میشه عوضش کرد ؟به مامانم زنگ زده بود گریه میکرد میگفت دیگه میذارم کنار با پسرای غریبه جایی نمیرم