برام یه تجربه ی متافیزیکی و ماورائی رو تعریف کن
که هیچ کس حرفتو باور نکرده و یا نگفتی به کسی :)
این تجربه میتونه ترسناک ، طنز و یا رویایی باشه 🌀⚡
تجربه ی خودم : 👇🏻
یه بار وقتی خواب بودم مثل زمانی که بختک میوفته روی آدم اونجوری شده بودم خیلی توی خواب تحت فشار بودم و یه هاله ی سیاه انگار مدام نزدیکم میشد ... نمیدونم بیدار بودم یا خواب بودم ولی کامل فضای اون اتاقی که توش خوابیده بودم رو میتونستم ببینم ... بعد که نمیدونستم باید چیکار کنم انگار با روحم رفتم تو پذیرایی و بالا سر مامان بابام نشستم و بهشون گفتم بیاید منو از خواب بیدار کنید دارم اذیت میشم ... حرف زدنم هم یه جوری بود که اصلا انگار هیچ صدایی ازم نمیومد ... بعد یهو با صدای بابام از خواب بیدار شدم :)) بعدش که ازش پرسیدم چرا بیدارم کردی گفت داشتی تو خواب سر و صدا میکردی ... و این اتفاق حدود ساعت ۲ و ۳ شب بود.