تجربه های متافیزیکی و ماورائی شما 💫 بیاید

من بعد سالها یهو یکی یادم میفته یا خوابشو میبینم و بعد چند دقیقه یا چند ساعت اون طرف بهم پیام میده

میگم چه جوری بود بچه بودی یا نه منم همچین تجربه ای دارم

واقعیه؛باشوهرم زیر یه درخت بودیم درحالیکه آتیشی وجود نداشت یچیز مث دود سیاه از درخت پرواز کرد بعدا فهمیدیم جن شبیه دود سیاهه

کلاس هفتم بودم

دقیق نمیدونم چند ساله میشه کلاس هفتم

انگار پارچه انداختی رو یکی 

شما چجوری دیدی؟

منم دختر خالم خومشون تو شماله آمل  همین اتفتق تو براش افتاده خونشون ویلایی  شوهرش صلحا ک میخاد بره سرکار تینو بیدار میکنه در ورودی از تو قفل کنه مبگه یه بار شوهرم داشت میرفت سدگار ماه رمضکن بود من تا سحر خکابم نبرده بود خوابیدیم شوهدم پاشد بره گفت ریحانه بیا درو ببیند میگه گفتم بلشه تو برو من درو میبندم میگه شوهرم رفت درم لس ولی قفل نکرده بود درو مبگه منم تو خواب و بیداری بودم دیدم شوهرم  تو پدیرایی داره دور میرنه میگه گفتپ چدا نمیری سرکار گفت  مبخام چای دم

میخوام چای دم کنم میگه پاشدم از جام دیدم کسی خونه نیس

من هشت یا نه سالم بود رو دیوار خونه فامیل یه سایه دیدم نصف شب بود همه خواب بودن من از تو اتاق می‌دیدم رو دیوار حیاط سایه یه آدم که نشسته بود شبیه یه آخوند  خودشون میگفتن خونشون جن داره نمی‌دونم راست میگفتن یا من توهم زدم

من یه دوستی دارم  یه جا اپارتمان اجاره کرده بود میگه یه شب بچش نمیخوابیده ساعک یک نیم اینا بوده رفته پشت پنجره دیدیه یکی  پشت پرده اپارتمان رو ب رویه مثل مراسم زار   یه پارچه انداخته روش هی سرشو میچرخونه گوگل بزنید مراسم زار میاره براتون بالا بعد میگه یهو از دیوار رد شد رفت واحد کناری با سرعت زیاد فکر کرده بود خرافاتی شده فرداشب ب شوهرشم نشون داده بوده حتی فیلمم گرفته بودن

نه حقیقته فامیل ماهم اینطوری دیده

مثل آخوند

توی همون خونه ی مادر بزرگم یه زن و شوهر زندگی میکنن

روح هستن

یبار منو دختر عموم پایین بودیم

درو محکم زدن

اول فکر کردم برادر بزرگترم اومده کرم بریزه

این مسئله چندبار تکرار شد تا زنگ زدیم برادرم از طبقه ی بالا اومد مارو برد بالا

تمام مدت برادرم بالا بود اصلا پایین نیومده بود