زندگی بدون بچه چقدرررررررررررر وحشتناکه

یک چیز دیگه هم هست اینکه مادربزرگ من ۷تا بچه داره اما هیچ کدوم به دادش نمی‌رسن توی مریضی هاش توی خرج و مخارجش پدربزرگم مدت هاست فوت شده 

حتی بچه هاش ماه ها بهش سر نمیزنن 

اما خودش می‌ره بیرون 

مسجد 

برا خودش میگرده 

به نظرم آدم بچه نداشته باشه خیلی بهتره تا اینکه داشته باشه ونا امیدش کنن

شما رو درک میکنم

میفهمم گاهی اصلا لذت نبردن و اذیت شدن بخاطر دوس داشتن زیاد کودکه

معلومه که هستن خود من حاضرم هرکاری برای مادر و پدرم انجام بدم 

اما خیلیا هم هستن که بودن و نبودن پدر و مادر فرقی ندارن براشون

نه عزیزم اینطور نیست داری اشتباه فکر مبکنی گلم

من از ازدواج خوشم نمیومد مامانم دیگه سی و یک سالگی به زور شوهرم داد ولی بچه همیشه دوست داشتم دو تا حتی. ولی از وقتی این بچه رو به دنیا آوردم کلا عذاب کشیدم عاشقشم و بوس و بغلش خیلی خوبه ولی پیر شدم پلاسیدم. مجردی راحت روی مبل لم داده بودم آراسته و شیک میرفتم سر کار. الان دو و نیم ساله به میل خودم نخوابیدم و پاشم. به شدت نق نقو هست. هر لحظه خواسته ای داره. هر چقدر پارک و اسباب بازی و نوازش و مسافرت دریافت می‌کنه بازم از آدم ناراضیه. غذا میدی انگار داری دور از جون بهش سم میدی. میبری بشوریش یه رفتاری می‌کنه انکار میبری شکنجه بدی. آنقدر داغونم. قبلا می‌دیدم خانومای پیر کج شدن و یا یه مدلی راه میرن برام عجیب بود الان خودم خم شدم 

عذر میخوام ازتون

دلمم نگرفت اصلا چون زندگی خیلی خوشی‌های دیگه داره

عزیزم کاری نکردم که

ان شاالله بهترین ها نصیبت بشه و به ارامش برسی

استارتر من بچه دارم و همه کار براش،میکنم و آرزوم سلامتیش هست ولی ولی اصلا وابدا برای روزهای پیری و تنهایی روش حساب نکردم‌. اصلا اون هم بیاد من راضی،نمیشم بهترین روزهاشو و لحظه هاشو صرف من بکنه

بچه خوبه ولی،دلیلی شما قانع کننده نیست و ترس،شما بی‌مورد هست بچه عصای دست پیری نیست

برات نذر گهواه علی اصغر کردم اگر تا فاطمیه سال بعد دامنت سبز شد بگو نذرمو ادا کنم. البته اکر تعلیق نشده باشم

پروشگاه

چه حرفا

یعنی مثلا سفر با کشتی کروز رو هم تجربه کرده که میگه همه ی خوشی هامو انجام دادم و الان کاری ندارم؟آدم اگر ذهن باز و روابط بالا داشته باشه هزاران چیز برای لذت و تجربه های جدید وجود داره

محاله دچار یکنواختی بشه

منم همین فکر رو میکردم 

این فامیلمون هم میگن یک زن کاملا موفق هست ، هم با اعتماد به نفس  هم  با استعداد 

اینم ب عنوان درد دل ب من گفت و گرنه هرگز فکر نمیکردم اینقدر توی حسرت باشه البته یکمم سنش بالاست به همین خاطر بیشتر نگرانه

منظورش این بود تفریحاتی ک مد نظرم بوده رو انجام دادم 

چون من بهش گفتم بریم سفر  گفت من توی مجردیم تمام ایران رو‌گشتم   و کلی کار کردم   الان حتی دوست ندارم از شهرمون خارج شم ، فقط دلم یه بچه میخواد