2777
2789
عنوان

عقدم مادرشوهرم منو اصلا دعوت نمیکنه

| مشاهده متن کامل بحث + 1067 بازدید | 77 پست
مادرشوهرت نگفت چرا نمی آیی ؟؟

ن اصلا نمیگه بهم

حالا نامزدم میدونی بهم چی گفت از دیشب باهم قهریم 

امشب اومده بودن خونمون شب نشینی با مامانش.

 بهم گفت رفتارت خیلی عوض شده از وقتی رفتی جشن فکرکردی من نمیفهمم؟

گفتم کدوم رفتارم کدوم رفتارم بد بوده؟

(من زیاد خونه مادرشوهرم اینت نمیرم مثل قبل هفته ای سه بار اونجا بودم بدون دعوت  نامزدم میبرد) زیاد محلشون نمیدم ولی احترام میزارم کمی سرد شدم.


گفت نمیای خونمون میگم بیا میگی ن بریمم بیرون

گفتم خب بده؟ گفت گوش نمیری حرفم

گفتم عزیزم من دوست ندارم بدون دعوت و خبر دادن یهو وسط شام پاشم برم مهمونی.من خودم دوست ندارم یکی مهمون ناخواسته بیاد خونم باید قبلش خبر بده .


شاید مامانت حال نداره آشپزی کنه شاید دوست نداره بپزه این وقت شب یهو منو میبری خونتون من معذب میشم مامانت پاشه غذا درست کنه 

ولی قبلش دعوت بشم خیالم راحته.

نامزدم گفت قرار نیس این وقت بریم مامانم پاشه بهت آشپزی کنه هرچی میخوریم توهم میخوری مگه خودمون آدم نیستیم شام نداشته باشیم

خلاصه حرفاش خیلیی دلمو شکوند


امشب اومده بود خونمون خیلیی سرد رفتار میکرد باهام خونوادم متوجه شدن گفت چیزی شده گفتم ن بابا 

من باهاش خوب بودم با لبخند اون سرد

اصلا نگران نباش بعد از عروسی دیگه حرف حرف تو میشه مادرشوهر تو آدمم حساب نکن که بخای ناراحت بشیی من ت ...

خیلی سخته عزیزم من خودم خیلی اذیت میشم میرم خونه مادرشوهرم اینا نامزدم بیشتر از من با مامانش میحرفه

مامانش هم همینطوردوتایی دارن میحرفن منم مثل مجسمه نشستم دارم نگاه میکنم

حرف روزه اینا ن مثلا درباره فامیل هاشون همسایه ها ک من درجریان نیستم.

شما چجور رفتار میکنی با مادرشوهرت

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خیلی سخته عزیزم من خودم خیلی اذیت میشم میرم خونه مادرشوهرم اینا نامزدم بیشتر از من با مامانش میحرفهم ...

وا ....!!!!!

حرف فامیل و همسایه تموم نمیشه!!!!

وقتی تو نیستی حرف بزنن خب!

ببین مادرشوهرت از قصد اینطوری می‌کنه یعنی میخواد تورو حساب نزاره من تو خیلی تاپیکاتو متوجه شدم که تورو حساب نمیذارن چون مظللومی ساده ای پررو نیستی دقیقا مثل اخلاقای دوران نامزدی من

مثل اینکه مادرشوهرت خوشحالم شده که تو دیگه نمیری خونش

فکرکنم اره آخه ی بارم نشده بگه چرا نمیای خونمون اصلا

امشب خونمون بودن مت با گرمی باهاشون صحبت کردم کمی زود رفتن گفتم مامان جان بشینین خیلی زوده میرین گفت اره پسرم فردا میره سرکار باید زود بخوابه 

منم گفتم آره عب نداره انشالله دعفه دیگه بیاین بیشتر کنار هم باشیم.ولی اصلا نگفت تو بیا خونمون چرا نمیای

نامزدم گفت بریم خونه ب مامانش با اشاره


خیلی سخته عزیزم من خودم خیلی اذیت میشم میرم خونه مادرشوهرم اینا نامزدم بیشتر از من با مامانش میحرفهم ...

ببین چون مریض شدم بهت میگم لطفا  مادرشوهرتو‌آدم حساب نکن ناراحت نشو به خیالتم نباشه اصلا پیش نامزدتم گلایه نکن بحثی هم نکن از مادرش 

انگار اصلا وجود نداره

وا ....!!!!!حرف فامیل و همسایه تموم نمیشه!!!!وقتی تو نیستی حرف بزنن خب!ببین مادرشوهرت از قصد اینطوری ...

من اصلا با کسی کاری ندارم حتی بدترین کارم باهام کنن دشمنی نمیکنم سادم مهربونم همه ازم س استفاده میکنن

بهترین رفتار چجوره

من اونجا بودنی من باهاشون حرف میزنم اونا جوابمو میدن 

فکرکنم اره آخه ی بارم نشده بگه چرا نمیای خونمون اصلاامشب خونمون بودن مت با گرمی باهاشون صحبت کردم کم ...


چقدر بیشعوره 

اگه آدم بود می‌گفت ما چرا بیاییم فردا شب شام بیا بشینیم 

من موندم نامزدت به مادرش نمیگه مامان چرا بهش نمی‌گی شام بیاد!!!!!!!!!!!!!!توام اشتباه کردی چرا میگی زیاد بشینین یا دفعه بعد بیایین 

ببین چون مریض شدم بهت میگم لطفا مادرشوهرتو‌آدم حساب نکن ناراحت نشو به خیالتم نباشه اصلا پیش نامزدتم ...

عزیزمم درکت میکنم من خودمم از فکر و خیال تا الان بیدارم

ولی فکرمیکنم میبینم ارزش نداره اصلا

اینم بگم آدم نباید چیزی رو ب همسرش بگه من هرچی میگم ب نامزدم متوجه میشم رفته ب مامانش گفته ولی دیگه توبه کردم هیچی نگم

اینم بگم نامزدم رو وسوسه کردن

اولین بار بهش گفتم تو مراسم باهام نرقصیدن و کنارم ننشستن خیلی عصبانی شد گفت فردا باهاشون میدونم چقدر رفتار کنم منم گفتم چیزی نگو و..

فردا شد دیدم بهم گفت مامان و آبجیم منظوری نداشتن و..طرف اونا دراومد😊

منم هیچی نگفتم ولی فقططط رفت آدمو کم کردم ببینم میگن بیا خونمون یا ن

من اصلا با کسی کاری ندارم حتی بدترین کارم باهام کنن دشمنی نمیکنم سادم مهربونم همه ازم س استفاده میکن ...

مادرشوهر من مثل مادرشوهر تو 

تو مراسم اینا من تنها می‌نشستیم اون موقع نامزد بودم خب ناراحت میشدم بعد عروسی همش به شوهرم زنگ میزد بیا فلان غذارو درست کردم بیا کار دارم هرروز زنگ .شوهرم بدون اینکه منو حساب بذاره تنهایی میرف خونش.میخورد تا چند ساعت میموند چند باری باشوهرم دعوا کردم و درست نشد بشدت مادرش دخالت گر بود یه روز دیگه خسته شدم وقتی مادرش زنگ میزد استرس می‌گرفتم یه شوهرم گفتم طلاق می‌خوام یا من یا مادرت 

میمون رو انتخاب کن و شوهرم خودش به جایی رسیده بود که میدید مادرش همش دخالت همش حرف .

شوهرم ترسید دید خیلی جدیم گفت تو 


چقدر بیشعوره اگه آدم بود می‌گفت ما چرا بیاییم فردا شب شام بیا بشینیم من موندم نامزدت به مادرش نمیگه ...

مامانم بهم میگه چرا نمیگه بیا خونمون چرا دعوتت نمیکنن منم میگم نمیدونم .


نامزدم؟😅 دیگه کامل شناختمش هرچی میشه بیشتر طرف مامانشه بگم چرا دعوت نمیکنی میخواد بگه مگه غریبه ای خونه خودته 

اصلا نباااید از مامانش بهش بگم


اون سری بهم گفت مامانم خودشو داره پیشم عزیز میکنه ولی تو رفته رفته ازم دور میشی😞

گفت ی بار نشده مامانم پشت سرت حرف بزنه ولی تو 

گفتم من پشت سرشون حرف نزدم دلیل ناراحتیم گفتم گفت از این ب بعد بدون من جایی نمیری.با خونوادم هیج جا نمیری.


من دیدم مامانش پیامک های خیلی خوبی براش میفرسته تو دوران دوستی دیده بودم اینجوری نحرفن.

مثلا میفرسته پسر گلم فداتشم من الهی اومدنی نون بگیر یا فلان چیز بگیر.یا میگه پسرم لطف میکنی اگه زحمتی نیس فلان چیزو بخری؟

ولی من رک میگم عزیزم اومدنی فلان چیز رو بخر


ولی بعدا متوجه شدم رفتار مامانش چجوره 

نامزدم بهم گفت حداقل ی زحمتی نیس بگو با خنده 😞


مادرشوهر من مثل مادرشوهر تو تو مراسم اینا من تنها می‌نشستیم اون موقع نامزد بودم خب ناراحت میشدم بعد ...

باز شوهرت خوبه من بگم میگه دوتاتون هرکدوم جای خودش.

ما خوبیم باهم فقط مامانش انگاری زن دومشه. 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز