2777
2789
عنوان

عقدم مادرشوهرم منو اصلا دعوت نمیکنه

| مشاهده متن کامل بحث + 1129 بازدید | 77 پست

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

همون میدونم عزیزمخونواده من مستقیم زنگ میزنن ب نامزدم میگن بیا شامولی مادرشوهرم بهم بی احترامی میکنه ...

عزیزم تو خانواده ی خودتو با مادر نامزدت یکی میدونی 

نامزدت متأسفانه بچه طلاق هی واین خانم مطلقه هس و چون مردی بالا سرش نیس دیگه خانواده ای نیست که دعوتت کنه و مواظب باش این خانم تو زندگیتم دخالت خواهد کرد

عزیزم یه پیشنهاد برات دارم

فکر کن فقط شوهرت رو میشناسی و بقیه همه غریبن

دعوت کردن دستشون درد نکنه نکردن ....خب مگه غریبه دعوت میکنه یه سلول از بدنتم درگیر این قضیه نکن


کاربر جدید نیستم از ساله ۹۷ از بودن در کنار دوستان گل نی نی سایتی لذت میبرم.        متاسفانه کاربری قبلیم از دسترس خارج شد

رفتی خونشون

اره عزیزم نامزدم ساعت ۷ نیم عصر از سرکار دراومد گفت برم دوش بگیرم شام بخورم بیام دنبالت .

منم با برادرم قهرم متاهله داشتن میومدن خونمون گفتم عزیزم داداشم اینا میان خونمون دوست ندارم خونه باشم لطفا بیا دنبالم گفت باشه.

بعد ساعت ۸ رسیدیم دمه درشون گفت پیاده شو عزیزم بریم خونه دوش بگیرم 

منم کمی با حالت بد گفتم من نمیام الان دیر وقته نزدیک شامه 

بدون دعوت نمیام یهو نزدیک شام بدون دعوت جایی نمیرم

نامزدم عصبانی شد گفت اخلاق بدتو درست کن خواهشا نمیتونم تحمل کنم 

گفتم مگه چی گفتم منظورم اینکه نزدیک شام ک مامانتم خبر نداره بریم خونتون گفت باباا مگه غریبه ای 

گفتم خونواده من چجوری تورو با احترام دعوت میکنن منم اینجور دوست دارم احترام ببینم.

خلاصه رفتم خونشون دیدم مامانش تخم مرغ ابپز گذاشته گفت نمیدونستم تو میای گفتم آره کمی میشینم میخواد بره حموم دوش بگیره بعد بریم ...

خلاصه رفتیم بیرون نامزدم گفت رفتارت خیلیی عوض شده از وقتی با خونوادم رفتی جشن. 


شما میدونین دیگه رفته بودم جشن مادر شوهرم و خواهرشوهرم پیشم ننشسته بودن و...

گفت میدونم بخاطره همینه 


بهش گفتم عزیزم ی چیزی هم ناراحتم میکنه گفت چی:


گفتم من قراره برم استخر تو ب مامانت میگی مامان بیا برو استخر با سارا همش اصرار میکنی وقتی مامانت دوست نداره یا حساسه چرا اصرار میکنی و طرف من صحبت میکنی 

من با مامانت معذبم نمیتونم با شورتک برم پیش مامانت همینطور ک تو از خونوادم خجالت میکشی


گفت خداشاهد نمیدونستم انقدر اخلاقت بده 

بعدش بحث کردیم آخرش منو رسوند خونه شامم هم نخوردم

قرار بود از بیرون بگیره ک نگرفت

اره عزیزم نامزدم ساعت ۷ نیم عصر از سرکار دراومد گفت برم دوش بگیرم شام بخورم بیام دنبالت .منم با براد ...

اصلا نگران نباش بعد از عروسی دیگه حرف حرف تو میشه 

مادرشوهر تو آدمم حساب نکن که بخای ناراحت بشیی من تو خیلی تاپیک هات بودم وهمیشه تورو مقصر میدونستم ولی اون جشن که تورو تنها گذاشتن ورقصیدن فهمیدم مادرشوهرت آدم بدیه 

ببین گلم شوهر منم بچه طلاقه وبشدت مادرش آدم فضول دخالت گر بیشعوریه بی حیا هستش اینجور آدما فقط آدم رو مریض میکنن سعی کن فقط دوری کنی و اصلا هم گلایه نکن اصلا هم به خودت ناراحتی نده اصلا مادرشوهرت رو آدم حساب نکن 

اینارو من تجربه کردم 

عزیزم پس مادرشوهر ت اصرار نکرد شام بخور بعد برو؟

چرا گفتن بیا ی لغمه بخور نامزدم حموم بود منم گفتم ن مامان مرسی گشنمه نیس اینا خندید بلد گفت بیا بشین ببینم لغمه گرفت برام 

نامزدت چرا بیرون شام نخرید؟

همون خودمم نمیدونم اصلا انگار ن انگار بجث داشتیم منو رسوند خونه بعد رفت اس دادم شامتو بخور گشنمه نمونی گفت خستم حال ندارم میخوابم منم گفتم من میرم سام بخورم

شاید همراهش نداشت ولی فکرنکنم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   nazi09  |  5 ساعت پیش
توسط   domino18  |  4 ساعت پیش