2777
2789
عنوان

مامانهای مرداد 89

| مشاهده متن کامل بحث + 37808 بازدید | 687 پست
سلام سلام صد تا سلام
خوبید؟
مونا وشیده جون عکسهای گل پسراتون صبحم رو به خیر کرد....
شیده حالا یه عکس از خودت هم بذار دیگه.....قرار بود تا قرار تولد کلی لاغر شی....چند کیلو کم کردی؟
راستی خیلی وقت بود میخواستم برم بالای منبر و در جواب اینکه ادم صادقی نیستی سخنرانی کنم اما یا یادم میرفت یا وقت نمی شد........

من شخصا منظورم از صداقت تو در مورد رفتارت با بچه هات و کارهایی که براشون می کنی یا نمی کنی بود......این روزا اکثر مامانا فقط در مورد کارایی که برای بچه هاشون می کنن و زحماتی که می کشن حرف می زنن و در مورد کم و کاستیها کمتر حرف میزنن (حتی خود من) تو جز معدود مامانایی هستی که همه چیز رو میگی
در مورد زندگی شخصی یا حتی اسمت من اصلا بهت ایراد نمیگیرم چون متاسفانه شرایط جامعه اینطوره ...خصوصا در مورد افرادی که کار دولتی دارن.....همه ما کم و بیش چه دوران کودکی چه الان با اینجور پنهان کاریها سر و کار داشتیم....دوران کودکی مدام سفارش می شدیم اینو توی مدرسه بگیم...اینو نگیم....زمانی همه ویدیو داشتن اما مدام سفارش میشدن نگی ویدیو داریم....نگی توی خونه نوار گذاشتیم و ..... و ......و.......

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



ممنون الی جون شکر خدا خوبیم. انشالله به سلامت برین و برگردین ، حسابی هم بهتون خوش بگذره.

ممنون نسیم جان . نسیم جون نمیشه همین جا بزاری عکستو. بزار دوستان بیان راهنماییت کنن چه جوری تو وبلاگ عکس بزاری. من اون مرحله اولیه اش که تعریف کاربر جدیده یادم رفته چه جوری بود.


بهارک جون خوبی ؟ سفر خوش گذشت؟ کاش یه سر به ما میزدی. خوشحال میشدیم.
Lilypie Fourth Birthday tickers
سلام به دوستای گلم

ظهر همگی بخیر و شادی .
امیدوارم تعطیلات بتون خوش گذشته باشه . مخصوصا دوستانی که مسافرت بودن .

الی جون امروز شما سر ایستگاه بودی ؟اژانس منو جلوتر پیاده کرد راستش یکم هم روم نشد بیام پیش شما . شک داشتم تو جمع سه نفره بودی یا نه . شرمنده عزیزم . امیدوارم مسافرت حسابی بتون خوش بگذره به سلامتی برین و برگردین .
در اول کار من موافقتم رو با بهارک جون اعلام میکنم در مورد صداقت شیده جون خیلی خوب گفتی حالا نه تو این تایپیک خودمون تو خیلی جاهای همین سایت کسی از کاستی ها تعریف نمیکنه که صد در صد جزء واقعیتهاست ولی شیده جون خیلی راحت میگه
بهارک جون یاد چه چیزایی انداختی مارو مامان بزرگ من همیشه سفارش میکرد رفتی مدرسه یه موقع نگی بابام تو خونه راجع به چی حرف میزنه نگی چه رادیوهایی گوش میده یه موقع نگی تو خونه نوار هست ویدیو هست :)) یادش به خیر بچگیمون با چه استرسهایی همراه بود
از چه دلتنگ شدی ، دلخوشیها کم نیست . . .
خب تا اینجا که پستا رو خوندم :

شیده جون وروجکهاتو ببوس خیییییییییلی جیگرن . خدا حفظشون کنه زیر سایه پدر و مادر . در مورد مهد هم منم مثل بقیه دوستان نظرم اینه که بذاری مهدی که پیش مدرسه هست تا برنامشون منظم باشه .باهم برن و باهم بیان خلاصه از لحاظ فکری هم خودت فکر میکنم راحت تر باشی .

خببببببب لعبت جون - هستی جون بهارک عزیز- الی جون امیدوارم خوب خوب باشین

مونا جون نینیگولوت خوبه ؟
هرچی نوشتم نیومد

کلی کفریم

مرسی بهارک جون ما خوبیم عزیزم . نوشین جون خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

واقعا ما رو بردین به گذشته ها . یادش بخیر . ولی من باز دوست دارم اون موقع شه . همه خونه ها ویلایی . استخر دار . وای چه کیفی میداد .چقدر همسایه ها صمیمی . هیییییییی روزگار .

شیده یه ماچ ابدار از گلپسرات بکن قوربونشون شم خیلی جیگرن
سلام
دارم دیوونه میشم از دست آریا
خیلی بد شده از وقتی برگشتیم خیلی بد شده. مدام بهونه گیری همش نق میزنه غذا خوب نمیخوره
شبها 3 میخوابه اونم آخرش باید یه داد سرش بزنم چراغارو روشن میکنه باید حتماروپام بخوابه اونم هزار بار بلند میشه. گاهی اونقدر ماهیچه های پام درد میگیره که میزنم زیر گریه خوابیدنش هم یکساعت یکساعت و نیم طول میکشه اونم در شرایطی که واقعا خوابش بیاد.چشماش از خواب پاره میشه ولی انگار آیه اومده که نخوابه. تو شب چند بار بیدار میشه و بعضی وقتها تا یکساعت گریه میکنه کاری که تو نوزادی هیچ وقت نمی کرد. غذا خوب نمیخوره تو طول روز مدام باید بهم چسبیده باشه و من مطیعش باشم. دیگه حالم از پنکه بهم میخوره از بس پنکه پنکه میکنه. جمعش هم بکنیم انقدر گریه میکنه که مجبور میشیم دوباره براش بیاریم.
کلا اخلاقش عوض شده
من هم مشکل پیدا کردم عصبی شدم. تا حالا سرش داد نزده بودم ولی الان هرروز میزنم. دوست دارم یکی یکساعت نگهش داره به کارام برسم. فقط یکساعت در روز برای خودم باشه. حمید هم زیاد کمک نمیکنه. اگه هم نگهش داره من باید شام و ناهار فرداشو حاضر کنم. هنوز نفهمیده دوسه بارآریارو زدم. قسم خورده بودم حتی یکبار هم نزنمش چون زدن واسه مادرای روانیه. ولی الان واقعا روانی شدم. الان هم دارم گریه میکنم.
خدایا بچم با این اخلاق گند من مشکل پیدا نکنه
باز هم دعا میکنم اون همیشه سالم باشه من هم مشکلم حل بشه بیشتر از این روانی نشم.
کاش مامان اینا پیشم بودن میذاشتمش اونجا. مادرشوهرم که نمیتونه نگهش داره خواهر شوهرم هم میره تو اتاق درشو میبنده حتی نمیاد یه سلام به بچم بکنه.
ببخشید اینا رو نوشتم. از دست خودم ناراحتم. اون که بچه است و اقتضای سنشه من کم تحمل شدم. کاش انرژی عقیق رو پیدا کنم.
Lilypie Premature Baby tickers
سلام
مرسی دوستان گلم از همتون...لطف دارید :) بوس

الی جان خدا رو شکر که دیانا از مهد راضیه ....بچه های باهوش قدرت تطابق با محیطشون زیاده ....بوس براش...
پس ساعتش طولانیه!!!! من فکر میکردم 2 ساعت میمونه!!1
بهارک جونی.....مرسی عزیزم:)

چقدر شناختت خوبه از آدمها!!! حقا که خانم دکتری :)
من کلا اخلاقم این طوریه که هیچ چیز رو نمیتونم تو دلم نگه دارم....باید احساساتم رو بگم...
که البته تو ایران این خیلی بده!!! بهش اینجا نمیگن صداقت ...میگن ساده لوح !!!!
خیلی هم از این موضوع همیشه ضربه خوردم ....ولی چی کار کنم این طوریم دیگه.....
همون طور که زهره جون گفت غر زیاد میزنم....صفت غرغرو بیشتر بهم میاد :)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز