2777
2789
عنوان

مامانهای مرداد 89

| مشاهده متن کامل بحث + 37808 بازدید | 687 پست
سلام سلام به همگی دوستان

ای بابا مهرنگار نیبینمت ناراحت عزیزم. تازه کارام تموم شده بود اومدم پستهارو خوندم دیدم نوشتی خیلی
ناراحتی . این موقعیتها واسه همه پیش میاد آیلین هم خیلی گریه میکنه کلا وقتی خونه هستم همش بهم
چسبیده و میخواد که اصلا از جام تکون نخورم . این عادتها گذریه . میدونم تحملت کم شده آخه آدم واقعا
با این وروجکها کم میاره . ولی اصلا نگو روانی و دورازجون این حرفها توکه مامان خیلی باهوش و سخت کوشی
هستی همش هم میای میپرسی که ببینی بقیه بچه ها دارن چی یاد میگیرن و چه بازیهایی میکنن اصلا هم
از بقیه چیزی کم نداری حالا فقط خسته ای. من فقط میتونم دعا کنم هرچه زودتر بتونی یکم استراحت کنی .
Lilypie Third Birthday tickers
مژی جون
مرسی عزیزم
تو یک ماچ از اون دخمل خشگلت بکن...
چشمم شور نیست ها ....ولی همش تو کف موهای پرپشتش بودم و اون صورت گردش....
بعد موهای باباش رو دیدم تو عکس ....دیگه فهمیدم ژنش رو از کی گرفته :)ماشالله
شما مهد چی کار کردی؟؟؟
من همش تو این فکرم که امسال زوده....بذاریم سال دیگه ....از یک طرف میترسم دیر بشه مثل بردیا نره.....منم موندم.....

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلوم و علیک به کلیه دوستانی که امروز آن لاین هستند و بودند وخواهند بود .
عکسهای گل پسرها رو هم دیدم ماشالا همیشه به مسافرت شیده جون
بهارک جون عکسهای خوشگلت رو دیدم . ماشالا هزار ماشالا به خانوم دکترمون.
نسیم جون من ناراحت نشدم عزیزم . به شوخی گفتم والا اصلا هم آدم احساساتی و زودرنجی که همه فکر میکنید نیستم
باید از نزدیک منو ببینید تا متوجه بشید چی میگم.
زینب جون همیشه به مسافرت حالا کجا به سلامتی کاش این(( خر مرکب )) بچه ها این صفت واقعا برازنده شه هم به من مرخصی میداد منم میرفتم مسافرت .
Lilypie Third Birthday tickers
مهرنگار جون!!!
ای بابا ....باز که به هم ریختی دختر!!!!!
قوی باش.....یعنی چی آخه!!!!
ببین میدونم تکراریه ....اما واقعیته امواج و احساساته ما خیلی به بچه ها منتقل میشه....
تا تو یک مادر شاد و با انرژی و مثبت اندیش نباشی.....این مشکلات درست نمیشه....
بهترین مادر برای بچه یک مادر شاده!!!!
حتما حتما همون یکی دو ساعت رو که خودت گفتی .....چشمات رو ببند بذارش پیش مادر یا مادرشوهر یا حتی مهد کودک .......
خیلی تاثیر داره....اون وقت شارژ میشی بهتر بهش میرسی!!
مهر نگار جون !!!
ولی برای محکم کاری ...به نظرم اگه تونستی ببرش پیش دکتر خوشابی.....
آدرسش اینه
(((دکتر کتایون خوشابی
پزشک روان پزشکی کودکان خوشابی : تهران - منطقه 2 - سعادت آباد - خ. 30 - پ. 86 - واحد 3؛ تلفن:88682100 - 88682097 )))

چون دیر وقت میده باید زود زنگ بزنی....
این دیگه نفر اوله تو ایران....هر مشکلی باشه خدای نکرده ....دیگه اینجا بهترین مرجعه .....
مهرنگار جون انشالله که هر چه زودتر به آرامش میرسی. من کاملا درکت میکنم چون آیلین هم اخلاقش مثل آریاست. اگه یادتون باشه من همیشه از دست آیلین در حال نالیدنم.

مهرنگار جون سعی کن هر طور شده یه وقتی برا خودت پیدا کنی ، اگه میتونی حتما روزی 2 ساعت بزارش مهد. مطمئن باش با روزی 2 ساعت مهد رفتن هیچیش نمیشه.

سعی کن با مسئله کمک نکردن همسرت کنار بیای ، اینجوری کمتر عذاب میکشی. مردها همینن، خیلی کم پیش میاد مردها واقعا کمک حال خانوماشون باشن.

سعی کن بیشتر به خودت برسی، اگه میتونی آریا رو بزار مهد و برو کلاس یوگا .
Lilypie Fourth Birthday tickers
امروز بخاطر گردو غبار خیلی شدید اهواز دو ساعت دیرتر اومدم سرکار تا شاید یکم غبار کمتر شه و من
بتونم آیلین رو بیارم بیرون .بعد این احمق بیشعور اول صبح پاچه منو میگیره که خیلی نامنظمی کی میخوای نظم
یاد بگیری؟؟؟؟؟؟ اداره مهمتر بچه و خانواده است . یه کم به خودت بیا . نذار باهات برخورد شدید بکنم جدیدنا خیلی
میری مرخصی ( توضیح این که سه هفته پیش بر اثر سرگیجه حاصل از تصادفم یکروز استراحت کردم و موندم توی خونه )
حالا من فکر کنم آرزوی این مسافرتهای مثل شمارو که باید به گور ببرم با این خرمرکب
Lilypie Third Birthday tickers
مهرنگار جون
حالا اگه دوست داشتی سوالهام رو با دقت جواب بده!!!

1- مراحل رشدی مثل سینه خیز 4 دست و پا و راه رفتن رو به ترتیب انجام داده؟؟؟
2- تکامل حرف زدنش در چه حده؟؟؟؟ الان جمله های 3 کلمه ای رو میگه؟؟
3- ارتباطش با هم سن و سال ها چطوره؟؟؟
4- مهارت حرکتی درشت مثل پریدن دویدن دور زدن ... در چه حده؟
5- مهارت حرکتی ریز در چه حده؟؟ میتونه در آب معدنی رو باز و بسته کنه؟؟ نخ بکنه تو مهره؟؟
6- علاقه به چیزهای چرخشی مثل پنکه هواکش لباسشویی از کی شروع شده؟؟؟
7- به ماشینهای سنگین مثل کامیون تریلی جرثقیل علاقه افراطی داره؟؟؟ یعنی ممکنه مدت زیادی بشینه بهشون نگاه کنه؟؟
8- به لمس حساسه؟؟؟ یعنی نمیذاره خوب سرش رو شامپو بزنی و جیغ میزنه؟
9- به صدای بلند حساسه ؟؟؟ مثلا از سیفون دستشویی میترسه ؟؟ یا نمیتونید باهاش برید عروسی؟؟
10 - بد غذاست ....؟؟ یعنی فقط چند مدل غذا دوست داره؟؟؟
11 کم خوابه؟؟؟ تو خواب زیاد غلط میزنه و نا آرامه؟؟؟
12- در موقع ناراحتی نمیتونه خودش رو آروم کنه؟؟ حتما شما باید آرومش کنید؟؟
13- دلبستگیه زیاد و افراطی به بعضی از اسباب بازیها نشون میده ؟؟؟ و همش دوست داره بازی تکراری انجام بده؟؟
سارا جون از دست مدیرت عصبانی نباش ، اون یه مرده و نمی تونه خانومهارو درک کنه.

سعی کن تو اینجور مواقع خونسرد باشی و قیافه حق به جانب به خودت بگیری.

سعی کن تا اونجایی که میتونی حتی اگه به خاطر آیلین مجبوری مرخصی بگیری بهش نگو به خاطر بچت مرخصی می خوای. اینجوری فکر می کنن تو فقط فکرت پیش اونهاست وکار نمی کنی. یه بهونه دیگه براش بیار. یا اصلا دلیل مرخصیتو نگو.
Lilypie Fourth Birthday tickers
واییییی خدا از دست سایت دارم دیوونه میشم


مهرنگار عزیز نمیدونم چی بگم .منم چند بار یسنا رو کتک زدم البته خییییییییییلی کم ولی الان خیلی بهتر شدم .کاملا بت حق میدم. منم نظر شیده جون رو دارم .روزهایی که یسنا دیوونم میکنه تو خونه نمیمونم . هفته پیش احسان امتحان داشت روز جمعه بود من صبح که بیدار شدم دیدم دارم دیوونه میشم ساک یسنا رو بستم باش رفتیم تهران تا امتحان بده . بچه ها توی سن دو سالگی چقدر سرتق میشن ماشالا .

وای از دست این مدیر سارا عجب ادم .... نمیدونم چی بگم واقعا که .منم دوستت دارم سارای عزیزم

شیده جون ممنون از لطفت نسبت به یسنا . میگم این تخته جامپینگ تو خونه میشه نصبش کرد ؟
سلام مهرنگار جون عزیزم چی‌ شده

دستت هم درد نکنه که یاد آور شدید پس من از روانی‌ هم روانی‌ ترم

گاهی اوقات لازم هست بچه‌ها تنبیه بشن حالا یه یواش پشت دستش بزنی‌ یا تو باسنش اشکالی‌ نداره یا اگه گاهی دیگه خیلی‌ اذیت کرد میتونی‌ از تایم اوت استفاده کنی‌ بزارش تو اتاقش کاری که من می‌کنم و یوسف به مدت دو روز خوبه و اذیت نمی‌کنه

حالا می‌خوام یه اعتراف بکنم من سه روز پیش یوسف رو بد جوری زدم بعد هم با همه یه دعوا حسابی‌ کردم با کنترل زد شیشه تلویزیون رو شکوند سر اینکه به مامانم گفت گوشی رو بده من با دائیم حرف بزنم اونم نداد بچّم لاج کرد کنترل رو گرفت سه بار زد به شیشه تلویزیون خواهرم هم دست به کمر ایستاده بود نگاه میکرد

منم اول یه درست یوسف رو زدم

بعد چهار پنج تا به خواهرم فحش دادم البته پنج شیش تا هم مامانم اضافه کرد که وایستاد تا بچه تلویزیون رو بشکونه

بعد رفتم سراغ مامانم سیمکارت شارژ خارجی‌ رو شکوندم گفتم تا تو باشی‌ که گوشی رو بدی به بچه پولش رو ما می‌دیم زور به تو میاد بچّم حرف بزنه خلاصه از اون روز هستش که دیگه تلفنی حرف زدنشون رو محدود کردن

این بود اعتراف من
دوستی ها کمرنگ بی کسی ها پیداست راست گفتی سهراب آدم اینجا تنهاست
من امروز رفتم منبر پایین هم نمیام :)
جو گیر شدم شدید:)
سارا جان...چقدر بگم خواهر ...قدر موقعیت شغلیت رو بدون تو این اوضاع مملکت!!!
خبر دلار و طلا و جنگ و... به اهواز میرسه؟؟؟
آمار بیکاریه آقایون رو داری؟؟؟
بنابراین کارت رو 8 چنگولی بچسب و خدا رو شکر کن...
البته اعتماد به نفس و پر رویی هم تا حدی خوبه....
من هم با پررویی یک هفته رفتم...برگشتم ریسس خیلی روی خوش نشون نداد....ولی من بهش گفت چاره ای نداشتم....به خاطر پسرم مجبور بودم برم....
سلام مهرنگار جون عزیزم چی‌ شده

دستت هم درد نکنه که یاد آور شدید پس من از روانی‌ هم روانی‌ ترم

گاهی اوقات لازم هست بچه‌ها تنبیه بشن حالا یه یواش پشت دستش بزنی‌ یا تو باسنش اشکالی‌ نداره یا اگه گاهی دیگه خیلی‌ اذیت کرد میتونی‌ از تایم اوت استفاده کنی‌ بزارش تو اتاقش کاری که من می‌کنم و یوسف به مدت دو روز خوبه و اذیت نمی‌کنه

حالا می‌خوام یه اعتراف بکنم من سه روز پیش یوسف رو بد جوری زدم بعد هم با همه یه دعوا حسابی‌ کردم با کنترل زد شیشه تلویزیون رو شکوند سر اینکه به مامانم گفت گوشی رو بده من با دائیم حرف بزنم اونم نداد بچّم لاج کرد کنترل رو گرفت سه بار زد به شیشه تلویزیون خواهرم هم دست به کمر ایستاده بود نگاه میکرد

منم اول یه درست یوسف رو زدم

بعد چهار پنج تا به خواهرم فحش دادم البته پنج شیش تا هم مامانم اضافه کرد که وایستاد تا بچه تلویزیون رو بشکونه

بعد رفتم سراغ مامانم سیمکارت شارژ خارجی‌ رو شکوندم گفتم تا تو باشی‌ که گوشی رو بدی به بچه پولش رو ما می‌دیم زور به تو میاد بچّم حرف بزنه خلاصه از اون روز هستش که دیگه تلفنی حرف زدنشون رو محدود کردن

این بود اعتراف من
دوستی ها کمرنگ بی کسی ها پیداست راست گفتی سهراب آدم اینجا تنهاست
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز