سلام من چند ماهیه عقدم
چند سالی هم باهاش دوست بودم
اینو گفتم ک بگم کمی راحتیم باهم
من ب نامزدم گفتم میخوام برم استخر مایو میخوام گفت باشه فردا شبش رفتیم خونه مادرشوهرم اینا
نامزدم گفت مامان بیا با سارا برو استخر برین دوتایی مامانشم میگفت ن چندشم میشه و...نامزد منم اجبار میکرد بابا ی بار برو عاشق استخر میشی و..
مشکلم اینکه من دوست ندارم با مامانش برم میترسم اندام هارو ببینه مقایسه کنه در کل خوب نیس با مادرشوهر رفت استخر .
من لاغرم چندین باره بهم گفته چاق شو لاغری
نانزدمم گفته من نمیزارم چاق شه ب نامزدمم گفتم ناراحت میشم ایراد میگیرن گفت مامانم اخلاقش ناراحت نشو.
اون سری رفتیم مانتو بخریم من و نامزدم و مادرشوهرم دیدم مادرشوهرم یجوری بهم نگاه میکنه ولی اون دخترایی ک اومده بودن مانتو بپوشن چاق بودن ب اونا خوب نگاه میکرد خیلی حالم بد شد چیکارکنم دیگه نگه ب مامانش بریم استخر چجوری بگم بهش برنخوره؟