برا من چند ماه پیش یه خواستگار اومد با پدر و مادرمم حرف زد بنا شد با هم بریم بیرون روزی که قرار بود بریم بیرون برگشت بهم گفت ببرمت خارج شهر کافه سنتی گفتم خیر من اونجا نمیام تو خود شهر این همه کافه هست چرا بیام خارج شهر اخر رفتیم یه جا توی شهر دیدم همون اول قلیون برا خودش گرفت منم چای گرفتم نشست از رابطه حرف زد با خودم گفتم خوبه عقلمو به کار بستم باهاش نرفتم بیرون شهر خدا میدونست میخواد چیکار کنه اومدم خونه بهش جواب رد دادم
حالا خودشون شوهراشون نمیزارند تا دم در برند خونه یا خانوادشون پیشنهاد دور از فکر آخه آدم هر چقدر فرهنگ باز داشته باشه باید واسه خودش ارزش بزاره استاتر بشدت بچه بازی رفتاری دور از فکر داشته خب نمیخوای جایی بری محترمانه بگو مخالفی صدات نبر بالا قحطی شوهر تا کسی اومد سریع آدم باید قبول کنه اه
اسی چرا اینجوری هستی؟😄
ی جوابو کپی کردی ب همه داری اونو میگی
یکم فک کنم رو مخی🤭😶🌫️
فکر کنم میخواست باهات حرف بزنه
تو راه دانشگاه و سرکار باهاش میرفتی حرفاشو میزد شاید دیگه روستا نمیخواست بیای باهاش
بیچاره جایی برای حرف زدن با تو پیدا نکرده
تو وقتی خواست باهات بیاد دانشگاه و سرکار هم باهاش دعوا کردی که این کارت اشتباه بود
به این نمیگن خواستگار این دوست پسره
خواستگار اونی هست که اول میاد با خانواده آشنا میشه خواستگاری میکنه بعد یه مدت رو برای زمان آشنایی میزارن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز