2777
2789
عنوان

من خیلی میرم محل کار شوهرم

| مشاهده متن کامل بحث + 29514 بازدید | 572 پست
خلاصه سرت رو درد نیارماینا رو گفتم که یه چیزی رو بهت بگموقتی همسرم درباره گذشته حرف میزد حالم رو بد ...

چقدر سخت بوده براتون کاملا درک میکنم همسرتون رو هم.

من مشکلم اینه جلو چشممن. وقتی دوستاش میان خونمون اسمش میاد. 

تو پیج دوستاش مدام عکس این ادم هست هیچ وقت نمیتونم فراموش کنم

یه چیزی بگم

چندوقت پیش اوایل دعواهامون که به اینجا کشیده شد یکی از دلایل اصلیش این بود که یه عکس تو پیج دوستش دیدم که باهم رفتن سفر شوهرم و اون خانم و بقیه دوستها.

این جرقه تو ذهنم زده شد که اینا وقتی باهم سفر رفتن خیلی کارهای دیگه هم باهم کردن. هرچند شوهرم انکار کرد  ولی من نمیتونم بپذیرم و واقعا برام سخته

چقدر سخت بوده براتون کاملا درک میکنم همسرتون رو هم.من مشکلم اینه جلو چشممن. وقتی دوستاش میان خونمون ...

اره حق داری واقعا جلو چشم بودنه عذاب آوره

کاش میشد ارتباطی نداشته باشید با اونا

من به همین خاطر اینستاگرام ندارم چون میدونم نصب کنم فکر شوهرم میریزه بهم.

ببین آدم میتونه با یکی ارتباط داشته باشه کلی خاطره ساخته باشه سفر رفته باشه ولی فراموشش کنه!

من معتقدم مردها کسی رو بخوان هرطور شده بهش میرسن

محاله مردی عاشق زنی باشه و تموم کننده رابطه باشه

همسرت با اون ادم ادامه نداده چون خودش نخواسته

و اینم بگم تو رابطه میبینی خیلی عاشقانه پیش رفتی ولی یهو انگار بیدار میشی و حس میکنی نمیخوای دیگه ادامه بدی

پس اصلا نشین به جزئیات اون رابطه فکر کن

چون تو ذهن تو خیلی بزرگ و عمیق به نظر میاد ولی تو ذهن همسرت اونقدر بزرگ نیست که اگه بود نمیتونست اون رابطه رو تموم کنه

من خودم همیشه وقتی به گذشته‌م بیشتر فکر میکردم که همسرم درموردش صحبت میکرد

از وقتی دیگه حرفی نمیزنه منم خیلی ازش رها شدم

منظورم اینه که خودت دستی دستی اون آدم رو و گذشته رو برای شوهرت بزرگ نکن و هولش نده به اون روزا

بذار فکر کنه تو اون ادم‌ رو ناخن کوچیک خودتم نمیدونی ( دقیقا فکری که من درباره همسرم داشتم وقتی دیگه از گذشته حرف نمیزد )

🔴 از این به بعد بجای کلمه بیماری های “مادر زادی” از کلمه “بدو تولد” استفاده کن 🔴  تو سیستم وزارت بهداشت و آموزش هم داره این کلمه اصلاح میشه و بخشنامه اومده  که واژه مادر حذف بشه چون در خیلی از این بیماریها مادر نقشی نداره ولی همیشه بار منفی و حس سرزنش گر روی مادر میمونه بابت این موضوع. شما هم از امروز شروع کنید تمرین کنید دیگه از این کلمه استفاده نکنید اگر هم جایی شنیدید اصلاحش کنید تا به مرور از جامعه حذف بشه🌹

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

اره حق داری واقعا جلو چشم بودنه عذاب آورهکاش میشد ارتباطی نداشته باشید با اونامن به همین خاطر اینستا ...

چقدر حرفاتون کلمه به کلمش درسته 

با چیزایی ک تو زندگی خودم بوده و تو اطرافیانم دیدم امکان ندارع پسری عاشق دختری باشه و از دسش بده اونم پسری در شرایط شوهر اسی   

اسی به این فکر نمیکنه که تو دوران دوستیش شوهرش باز خبر از اون خانوم داشته عکسش و تو پیج دوستاش میدیده ...  ولی با این چیزا با اسی ازدواج کرده   ازدواجشونم یه اشنایی معمولی و اینا نبوده کاملا عاشق اسی شده بود  شما نمیدونم کاربری قبلی اسی و میشناختید یا نه انقدر شوهرش اصرار به رسمی شدن و خواستگاری داشت  اسی به شوهرش قبل ازدواج گفته بود ک پدر مادرم جدا زندگی میکنن شوهرش فقط یه بار پرسیده بود جدا شدن  اسی گفته بود نه   دیگ هیچ سوال و کنکاشی نکرده بود 

اسی بعد ازدواج هم یکم اعتماد به نفس خودش اورد پایین هم اینکه علاقش به شوهرش بیشتر و بیشتر شد باعث شد هی تو گذشته کنکاش کنه همش اکسش و بکشه وسط 

به قول شما وقتی یه چیزی توذهن تموم میشه یکی هی بخواد اونو بزرگ کنه شوهرشم واقعا بدتر ذهنش میره سمتش ک مگ اون چی بوده ک اهوانه انقدر روش حساسه و بهم میریزه  اصن با این کارا شاید یادش بره مشکلش با اون خانوم چی بوده بدیاش چی بوده     

اهوانه باید رو خودش کار کنه رابطش و با شوهرش ترمیم کنه و دیگ به اون خانوم فک نکنه   اصن خودش و قابل مقایسه ندونه

چقدر حرفاتون کلمه به کلمش درسته با چیزایی ک تو زندگی خودم بوده و تو اطرافیانم دیدم امکان ندارع پسری ...

اره عزیزم درست میگی

تمام مدت در دسترسش بوده میتونسته به راحتی اونو انتخاب کنه

من از وقتی همسرم کنکاش نمیکنه خیلی پیشم وجهه‌ش اومد بالا

و احساس میکنم الان خیلی بالغ تر شده…

هروقت درباره‌ش صحبت میکرد من بیشتر به گذشته فکر میکردم

مخصوصا که همیشه برام سوال بود که تو انقد ازون بهتری پس چرا نمیتونی اینو بپذیری!

بخاطر همین هرکی هرجا این مشکل رو داره بهش میگم هرکاری میکنی اون طرف رو پیش شوهرت گنده نکن با سوال و حساسیت

فقط بدی شرایط استارتر اینه که به نحوی طرف رو هر از گاهی میبینن.

🔴 از این به بعد بجای کلمه بیماری های “مادر زادی” از کلمه “بدو تولد” استفاده کن 🔴  تو سیستم وزارت بهداشت و آموزش هم داره این کلمه اصلاح میشه و بخشنامه اومده  که واژه مادر حذف بشه چون در خیلی از این بیماریها مادر نقشی نداره ولی همیشه بار منفی و حس سرزنش گر روی مادر میمونه بابت این موضوع. شما هم از امروز شروع کنید تمرین کنید دیگه از این کلمه استفاده نکنید اگر هم جایی شنیدید اصلاحش کنید تا به مرور از جامعه حذف بشه🌹
چقدر حرفاتون کلمه به کلمش درسته با چیزایی ک تو زندگی خودم بوده و تو اطرافیانم دیدم امکان ندارع پسری ...

اره عزیزم درست میگی

تمام مدت در دسترسش بوده میتونسته به راحتی اونو انتخاب کنه

من از وقتی همسرم کنکاش نمیکنه خیلی پیشم وجهه‌ش اومد بالا

و احساس میکنم الان خیلی بالغ تر شده…

هروقت درباره‌ش صحبت میکرد من بیشتر به گذشته فکر میکردم

مخصوصا که همیشه برام سوال بود که تو انقد ازون بهتری پس چرا نمیتونی اینو بپذیری!

بخاطر همین هرکی هرجا این مشکل رو داره بهش میگم هرکاری میکنی اون طرف رو پیش شوهرت گنده نکن با سوال و حساسیت

فقط بدی شرایط استارتر اینه که به نحوی طرف رو هر از گاهی میبینن.

🔴 از این به بعد بجای کلمه بیماری های “مادر زادی” از کلمه “بدو تولد” استفاده کن 🔴  تو سیستم وزارت بهداشت و آموزش هم داره این کلمه اصلاح میشه و بخشنامه اومده  که واژه مادر حذف بشه چون در خیلی از این بیماریها مادر نقشی نداره ولی همیشه بار منفی و حس سرزنش گر روی مادر میمونه بابت این موضوع. شما هم از امروز شروع کنید تمرین کنید دیگه از این کلمه استفاده نکنید اگر هم جایی شنیدید اصلاحش کنید تا به مرور از جامعه حذف بشه🌹
نمیدونم واقعا. خیلی حساس شدم. همش تو ذهنمه که اینا باهم تا کجاها پیش رفتن تو ذهنم تداعی میشه

اصلا رابطه جن سی داشته باشن تهش همینه دیگه

واقعا از تو بعیده

ذهن ادما وقتی به غم عادت کنه همش دلیل میاره که ببین باید غمگین باشی به این دلایل


تو برات مهم نبود قبل ازدواج چون واقعا مهم نیست یه نفر ممکنه چندین پارتنر داشته باشه قبل ازدواج و خودت میدونی برای یه ادم روشن فکر مهم بعد ازدواج طرفه


مثلا  م شروب و س یگار همسرتم برا خودت تابو نکن هشتاد درصد انسانهای کره زمین م شروب میخورن ولی شاید ده درصدشون الک لی باشن یا سی گار واقعا یه مسئله شخصیه و به خودت طرف ربط داره


اینا رو برا خودت حل کن تا موارد تنشزای رابطتون کمتر بشه


ابن وسط برا تنها چیزی که میتونی ایراد بگیری رابطه با ستاره .... س که اون چرندیاتو بهت گفته و همچنان باهاش ارتباط دارین


مثلا اگه به قلیون همسرت گیر نمیدادی اونم بهانه نداشت و بهت میگف با ستاره میخاد بره بیرون و تو میگفتی نه من یه خط قرمز دارم اونم ستارس

وقتی هط قرمز زیاد داری رو هیچ کدوم نمیتونی محکم بشی

مثلا عوض کردن خونه مش روب. س بگار قلیون ستاره ببین وقتی تعداد بالا میره کنترلم سخت میشه

الان فقط رو ستاره زوم کن چون مطمینا حرفایی که بهت زده رو به اکسم گفته اکسم داره به ریشت میخنده🤦🏻‍♂️

نمیدونم چرا بعد ازدواج این شکلی شدم اصلا حالم خوب نیست

منم مثه شمام خیلییی بده کاملا درک می‌کنم 😭

 برای رسیدن ب هدفم و رو به راه شدن اوضاع زندگیم لطفا صلوات بفرستین 🙂‍↕️❤️

بچه ها در این حد من وسواس و شکاک شدم که به شوهرم‌پیام داده بودم از صبح جواب نداده زنگم زدم جواب نداد. گفتم حتما رفته مراسم. میخواستم برم بیمارستان چک کنم ببینم ماشینش هست یا نیست. که یه استوری از همکارش دیدم که نوشته بود ۱۱ سالت سر عمل بودیم. بعد یه ربعم شوهرم زنگ زد. نمیدونم چرا این شکلی شدم من اصلا انقدر شکاک نبودم من چند هفته بعد عقدمون اجازه دادم شوهرم تنها بره استانبول الان ابن شکلی شدم

بچه ها در این حد من وسواس و شکاک شدم که به شوهرم‌پیام داده بودم از صبح جواب نداده زنگم زدم جواب نداد ...

سریع یه مشاور خوب برو این افکارت و مدیریت کن  

تو الان باید رابطتون و بسازی   پیوند خودت و شوهرت و قوی تر از همیشه کنی    بعد با این فکرات چیزیو بهتر که نمیتونی کنی همینم خراب میکنی 

بچه ها در این حد من وسواس و شکاک شدم که به شوهرم‌پیام داده بودم از صبح جواب نداده زنگم زدم جواب نداد ...

عزیزم زمان زیادی باید بگذره تا شما این مرحله رو به طور کامل با فراموش کردن پشت سر بذاری

باید حواس خودتو پرت کنی

کاش اینجا میتونستم یکی از خاطرات خیلی عجیب غریب خودمو که مثل شما رو یه مساله ای حساس شده بودم تعریف کنم.

اما خب اینجا جاش نیست و نمیتونم

وگرنه دلت آروم میشد

باز شما نسبت به گذشته ی من شرایط خیلی بهتری داری

من شکم انقد عمیق شده بود که چیزای وحشتناک تری به ذهنم میرسید

الان

بعد ۶ ۷سال ازحرص خندم میگیره٬ ازمنی که انقد بی منطق بودم و چطور رفتارای همسرم رو حتی اونایی که دست خودش نبوده رو پیش خودم بازمیکردم وازش تحلیلای خطرناک میکشیدم بیرون

اما خوب شدم

طول کشید٬ ولی همه ی اون روزای پرازشک وتردید گذشت

برای شماهم میگذره وقتی شک میفته به دلت سعی کن به خودت مسلط باشی نفس عمیق بکش

باخودت زمزمه کن اینا شکه اینا واقعیت نداره اینا گمانه...

اول ازهمه باید بتونی درک خوبی ازخودت داشته باشی و خودتو کنترل کنی.

دخترم😍جانِ دلِ مادر❤
بچه ها در این حد من وسواس و شکاک شدم که به شوهرم‌پیام داده بودم از صبح جواب نداده زنگم زدم جواب نداد ...

من این حسو خیلی خوب درک میکنم

البته من ایت حسو به پدرم دارم

اصلا بهش اعتماد ندارم و همیشه فکر میکنم اولویت زندگیش نیستم(پدر مادرم جدا شدن من الان با بابامم)

میبینم که برای بقیه خیلی خرج میکنه و به من که میرسه...

همش هم منو میپیچونه و به من که میرسه همش بهانه میاره برا هرکارز

تو عید من باید یه چیزی ثبت نام میکردم که شد دقیقا لحظه آخر و بابام انقدر داد و هوار کرد سرم که خدا میدونه،بعد تلفنش زنگ و دیدم چقد پشت تلفن داره بگو بخند میکنه و بعد گفت که من ۱۱ اونجا ام(شب بود)

بعدم منو گذاشت خونه و رفت شام بگیره،غذا رو گرفت و تحویل من داد ،گفت من حالم خوب نیست قلبم درد میکنه دارم میرم بیمارستان

منم چون اون ۱۱ اون جا ام رو شنیده بودم حرفشو باور نکردم فکر کردم منو پیچونده 

انقدررر گریه کردم که خدا میدونه،زنگ زدم بهش صدای خنده میومد‌‌‌...

هی شکم بیشتر میشد هی گفتم چقدر بد بختم که بابام منو میپیچونه،خیلی حالم بد بود

دیگه انقدر شک داشنم که ساعت ۲ شب رفتم بیمارستان دیدم نه واقعا قلبش درد گرفته بوده🥲تا نزفتم و ندیدم نمیتونستم باور کنم حرف خودشو

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز