2777
2789

اولا که بگم زنداداشم دخترخاله

داداشم گفت باید همه خانوادشو‌ دعوت کنید و بسیار پرجمعیتن

مثلا خانوادشون نزدیک ۳۰ تا ۳۵ نفره همه خواهر و برادرانش با بچه ها.

خلاصه که همشونو دعوت کردیم ولی هیچکدوم نیومدن هیچکدوم

حدود دوماه پیش یکی از دامادهاشون تو تصادف فوت کرده بود شاید بابت اون بود یا هرچیزی نمی‌دونم ولی در کل دوماه گذشته بود از اون ماجرا. و ما قرار عقد گذاشته بودیم اون فوت کرد به احترام اونا صبر کردیم دوماه بعد عقد کردیم.

حتی یه بزرگتر به نمایندگی از همه‌شون نیومد که فقط حضور داشته باشه، و ما از کلی مهمونای دیگمون زده بودیم تا اینارو به خاطر زنداداشم بگیم 

خود زنداداشم هم از اول تا آخر مجلس با حجاب کامل(عروسی خواهر برادراش با لباسهای خوب و آرایشگاه خفن) بدون آرایش با قیافه نشست یه گوشه و اونقدر تو قیافه بود که فامیلای پدرم که با مادرم بد بودن رفته بودن پیشش از مادرم غیبت میکردن.

مامانم هرچی رفت پیششون گفت بیا یکم‌برقص اصلا اصلا از جاش تموم‌ نخورد و یه چیزی گفت پشت سر مامانم همه بهش خندیدن. ولی نفهمیدم چی.

الان فکر میکنم اون مرد غریبه دامادشون واسش مهم تر بود تا ما، تا برادرشوهرش.

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

فک نکنم فرقی کنه اون دامادش بوده این برادرشوهرش خب هر دو در یه موقعیت هستن و عزیز کاش کلا نمیومد و عذرخواهی میکرد

برای همه آرزوی آرامش دارم  ....در قضاوت کردن احتیاط کنیدزمین به طرز عجیبی گرده تجربش میکنی خودت نه عزیزت دیدم که میگم .............من وفادارترین آدما رو دیدم که خیانت کردن.باهوش‌ترین آدما رو دیدم که فریب خوردن.صادق‌ترین آدما رو دیدم که دروغ گفتن. مهربون‌ترین آدما رو دیدم که دل شکستن. قوی‌ترین آدما رو دیدم که کم آوردن.بالغ‌ترین آدما رو دیدم که بچگانه رفتار کردن.و از همه‌ی این‌ها متوجه شدم هیچ بد و خوب مطلقی وجود نداره، همه ممکنه اشتباه کنن و هیچ چیز از هیچ کس بعید
بذار جاری کوچیکه بیاد خودش اینو ادب میکنه شما کاری نداشته باش

خیلی به اون کوچیکه حسودی می‌کنه 

همش میگه چرا مامانم اون عروس کوچیکه رو بوس می‌کنه منو نمیکنه 

خب اونم مامانمو بوس می‌کنه بغل می‌کنه واسش تولد میگیره، بغلش میکنه

این بزرگه وقتی اینقدر خودشو میگیره یه دست ساده نمی‌ده آدم چطوری بره بوسش کنه.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792