از دست دهن لقی شوهرم دارم خیمیرم

شوهر منم بچه ننه و سوسوله.. یعنی جون به جونش کنی همه چیزو میزاره کف دست مادرش،مادرشم‌ همون روز زنگ میزنه به دخترش خبرارو پخش میکنه.. اوایل ازدواج اصلا گیج شده بودم تابحال همچین چیزی رو تجربه نکرده بودم..

ببینید منم تا حدی مشکل شمارو داشتم

با. بحث و دعوا چیزی درست نمیشه

من زیاد واسش مثال میوردم

مثلا تابستون رفتیم شمال،رفته بودیم بندرانزلی خرید

شب نشده تماس گرفت به داداشش و جزبه جز خریدهامون رو بهش گفت

چند وقت بعدش داداش رفت مسافرت و اومد و هیچکی متوجه نشد

گفتم ببین رفتار درست رو داداشت داره،ببین هیچی به کسی نگفت

چند مثال اینجوری در مواقع متفاوت واسش اوردم الان بهتر شده

حالا خونواده خودش تو دار و رازدار،حتی وقتی میخواستن برای برادرشوهرم زن بگیرن از من پنهان میکردن..

البته منم بعد یه مدت مثل خودشون شدم هیچی از زندگی خونواده ام نم پس ندادم...

همینی که گفتم یه قسمی بهش بده بلند بالا که توش بمونه قرآن بیار بگو اگه دیگه دهن لقی کنی همین بخوره تو سرت 😂💔

وای خدای من.. خدا صبدت بده و درستش کنه برات

عزیزم تو مجبور نیستی جلو جلو همه چیو بهش بگی پخش کنه اول باید خودت جلو زبونتو بگیری هرچیزی رو بهش نگی یا دیرتر بگی

بگو به همین قرآن که توی دستمه دیگه دهن لقی کنه انشالله همین قرآن بزنه هیچوقت حرف طلاق ک اینا کلن تو زندگیت نزن که بهونه دست خودت و همسرت بدی 

شوهر منم همینه جرات ندارم بگم دو روزه عادتم عقب افتاده همه میفهمن آبرو ادم میبره بعد مادربزرگش مسخره میکنه منم گفتمش مثل تو هست

بخدا خونواده شوهر من همینن...برادرشوهرم وقتی میخواست خواستگاری کنه هیچکس چیزی بهم نگفت حتی شوهر خودم،البته یه اشاره هایی میکرد ولی مستقیما نمیگفت

بعد مامان من عاشق دومادشه،چپ میرفت راست میرفت همه چیزو بهش میگفت و ازش نظر میخواست که البته همین دو سه ماه پیش خونواده شوهر یه کارایی کردن که مامان و بابام بشدت ازشون رنجیدن (باهم فامیل هستیم) دیگه بعد از اون ما سعی کردیم ادم حسابشون نکنیم و خداروشکر مامان منم دیگه دست از دومادش شست..

همه چیزو ازش پنهان کن،بعدا که خودش فهمید و ازت ناراحت شد و پرسید جرا بهم نگفتی رک و پوستکنده بهش بگو چرا و به چه دلیل..

برای من که جواب بوده این ۳ ماهه